Lean Management

مدیریت ناب

Lean Management

مدیریت ناب

مدیریت ناب یک وبلاگ آموزشی و تحلیلی درباره ارزش آفرینی در سازمان و مدیریت و راه هــــــای شناخت و دستیابی به موفقیت در زندگی کاری و فردی است. گروه مهندسی مدیریت ناب متعــهد است هر آنچه که آموخته با شما به اشـــــتراک بگذارد و در ترویج "ما می توانیم" نهایت سعی و تلاش خود را بکار گیرد.

۳۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بنام خدا

فرآیند حل مسئله در تویوتا   

1. استنباط اولیه مسئله ( مشکل پیچیده، مبهم و بزرگ )

درک شرایط، یعنی مشاهده شرایط با یک ذهن باز و مقایسه شرایط واقعی با استانداردها است. برای واضح ساختن مشکل، باید به محلی که مشکل وجود دارد رفت یعنی درک شرایط از نزدیک. این کار ممکن است شامل اولویت بندی چند مشکل مختلف در یک تحلیل پارتو باشد. این ابزار کاربردی ترین ابزار تحلیل آماری در شرکت تویوتا است. 

2. شفاف کردن مسئله 

3. یافتن منبع علت 

4. بررسی 5-چرا؟ 

5. اقدام متقابل جهت حل همیشگی مشکل 

6. ارزیابی 

7. استاندارد سازی 

استاندارد سازی فرآیند جدید بسیار مهم است. همانطور که قبلا ذکر شد، استاندارد سازی و یادگیری در کنارهم منجر به بهبود مستمر می شوند. اگر شما فرآیند جدید را استاندارد نکنید، یادگیری به فراموشی سپرده می شود و در نهایت بهبودی اتفاق نمی افتد. بیشترین تاکید تویوتا بر روی تفکر در مورد مشکلات و راه حل ها است. حل مشکلات 20% به ابزار و 80% به تفکر بستگی دارد. 

خود اصلاحی: مسئولیت، خود بازتابی و یادگیری سازمانی   

کار گروهی هرگز پاسخ گویی فردی را تحت الشعاع قرار نمی دهد. پاسخگویی انفرادی هرگز به معنای سرزنش و تنبیه نیست، بلکه به منزله یادگیری و رشد است. در ژاپن خوداصلاحی بدین معنی است: زمانی که شما چیزی را اشتباه انجام دهید در ابتدا باید احساس شرمندگی کنید. سپس باید برنامه ای را برای حل مشکل طراحی کرده و صادقانه باور داشته باشید که هرگز این نوع اشتباه را مجددا مرتکب نخواهید شد. خود اصلاحی یک یادآوری ذهنی است، یک نگرش است. این مفهوم صداقت در مورد نقاط ضعف خود است. اگر یک سازمان نقاط ضعف خود را تشخیص دهد، این سطح بالایی از توانایی است و موضوع این جا ختم نمی شود. برای غلبه بر نقاط ضعف چه تغییراتی باید در سازمان ایجاد شوند؟ 

ایجاد یک سازمان یادگیرنده: یک سفر بلندمدت    

تویوتا به منظور ارزیابی عملکرد سازمان خود فرآیندها را در قسمت های مختلف کارگاه تولید اندازه گیری می نماید و برای این کار از سنجه های ساده استفاده می کند. حداقل سه نوع معیار و شاخص در تویوتا وجود دارند: 

رویکرد حل مساله در استقرار تولید ناب                                                                                                                             

1. معیارهای عملکرد نهایی: نشان می دهند عملکرد شرکت چگونه است؟ در این سطح، تویوتا از معیارهای مالی، کیفیت و ایمنی استفاده می کند. 

2. معیارهای عملکرد عملیاتی: کارخانه با یک بخش کار خود را چگونه انجام می دهد؟ عملکرد آنها چگونه است؟ 

تویوتا برای پیگیری عملکرد در سطح کارخانه چند معیار و شاخص کیفیت ساده مانند تعداد قطعات معیوب در میلیون و بهره وری را مورد بررسی قرار می دهد. 

3. معیارهای بهبود گسترده: اینکه واحد تجاری یا گروه کاری، کارشان را چگونه انجام می دهند؟ تویوتا اهداف گسترده ای را برای شرکت وضع می کند که به اهداف گسترده برای هر واحد تجاری و در نهایت هر واحد کاری تبدیل می شوند. 

چرا برخی شرکت ها به طور جدی برنامه های بهبود مستمر دارند در حالی که شرکت های دیگر برنامه هایی سطح دارند که قبل از موثر واقع شدن از بین می روند. پاسخ سوال این است که مدیریت ارشد در شرکت های دارای برنامه های جدی بهبود، مدیران فرآیندگرا هستند ولی مدیران شرکت های ناموفق، مدیران نتیجه گرا هستند. مدیران نتیجه گرا فورا می خواهند نتایج سودآوری برنامه بهبود مستمر را اندازه گیری نمایند. مدیران فرآیندگرا صبورتر بوده و معتقدند که سرمایه گذاری بر منابع انسانی و فرآیند منجر به نتایج مطلوب خواهد شد. به طور خلاصه، طراحی شاخص ها و سنجه های استاندارد جهانی تویوتا در اولویت بالایی قرار دارند. برای آنها سنجه هایی مهم هستند که در ارتباط با حل مشکلات و حمایت و پشتیبانی از رویکرد فرآیندگرا باشند. مهم ترین سنجه های یادگیری، پیشرفت در جهت اهداف بهبود پیوسته است که فرآیندی به نام (( هدایت و تشویق برای یادگیری )) است. کلید یادگیری سازمانی، همسو سازی اهداف کارکنان با اهداف مشترک بلندمدت سازمان است. 


  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

«امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

او با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود نزدیک شد و گفت: «من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟»

مرد با تعجب گفت: «ولی اینجا سلف سرویس است.» سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: «به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!»

امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیت ها، شادی ها،سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد. در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟ و هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است. سپس آنچه می خواهیم برگزینیم.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.

ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.

بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.

کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.

کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.

کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد."

پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.

بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد.

کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.

پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"

پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."

ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند.

هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

ایده ها و دیدگاه های ما در شکل گیری جملات عقیدتی چه نقشی ایفا می کنند؟ چنان چه شما، ایده ها و دیدگاه ها را مانند میزی بدانید که یک یا دو پایه دارد، در این صورت، تصویری بسیار زیبا از این ایده دارید و همین یک یا دو پایه را برای مستحکم ساختن یک ایده کافی می دانید. اما جملات ایمانی را مانند میزی می دانید که به تعداد کافی پایه های مستحکم داردو اما به چه دلیل استحکام یک ایده را کم تر از استحکام یک جمله عقیدتی می دانید؟ چنان چه به راستی عقیده دارید انسان دوست داشتنی هستید، چه عاملی موجب شده تا چنین اعتقادی داشته باشید؟ آیا نه این است که ایده اولیه شما از سوی حقایق و واقعیت های که در این مورد با آن روبرو بوده اید، پشتیبانی می شود؟ این تجارب و واقعیت ها همان پایه های هستند که به میز شما (جمله عقیدتی شما) استواری و استحکام می بخشند. همین باور به شما یقین می بخشد. این احساس اطمینان از این که شما فردی دوست داشتنی هستید بر مبنای چه تجاربی به دست آمده؟ احتمالا کسی به شما گفته که شما انسانی دوست داشتنی هستید. یا اینکه هر روز کاری می کنید که موجب شادی دیگر انسان ها می شوید، آنان را برای رسیدن به خوشبختی یاری می دهید و به آنان امید می بخشید. شاید در برابر دیگران، احساسی خوب و سرشار از عشق و محبت دارید و همین احساس درونی، شما را به انسانی دوست داشتنی مبدل کرده است. اما نکته این جاست که تا زمانی که از چنین تجاربی به عنوان تاییدی بر این دیدگاه که انسانی دوست داشتنی هستید، استفاده نکنید، این تجارب به خودی خود هیچ ارزشی نخواهند داشت. وقتی از این تجارب به عنوان تاییدی بر درستی ایده و نظر خود استفاده می کنید، این احساس را در خود به وجود می آورید که ایده شما، بر پایه هایی استوار و محکم قرار گرفته است. یعنی شما امور یقینی را احساس می کنید و این گونه به آن ایمان می آورید. بدین ترتیب ایده و نظر شما پایه های مستحکم خود را به دست می آورد و مبدل به یک جمله عقیدتی می شود. وقتی یک بار به این شناخت برسید که جملات ایمانی به سان میزهایی هستند که استوار و مستحکم ایستاده اند، می توانید به این شناخت نیز برسید که این جملات عقیدتی چه گونه به وجود می آیند و چه گونه می توان آن ها را تغییر داد. در ابتدا، دانستن این نکته که می توانید از هر چیزی به عنوان یک جمله ایمانی استفاده کنید، اهمیت دارد. تنها شرط آن این است که پایه های کافی برای نگه داشتن این ایمان را بیابید یا ایجاد کنید. مهم ترین پرسشی که در این جا پیش می آید این است که پس کدام یک از جملات عقیدتی درست هستند؟ جمله یی که شما برای انتخاب آن، تصمیم می گیرد. شما خود می توانید انتخاب کنید. بنابراین انتخاب، کلید حل معماست. این شما هستید که باید انتخاب کنید، کدام یک از جملات ایمانی به شما نیرو می دهد و کدام یک شما را تضعیف می کند.
جملات عقیدتی می توانند سرچشمه پرفیضان نیرو باشند. شما خود می توانید انتخاب کنید چه اعتقادی درباره خودتان داشته باشید و همین اعتقاد است که، نحوه رفتار و عملکرد شما را در آینده تعیین خواهد کرد. بنابراین مهم آن است که شما جملاتی را به عنوان جملات ایمانی انتخاب کنید که امیدبخش و انرژی زا بوده و به گونه یی مثبت بر شما تاثیر گذار باشند. به این موضوع بیندیشید که هم اکنون نیاز دارید کدام یک از سه جمله زیر را به عنوان جمله ایمانی خود انتخاب کنید؟
این که شما از اعتماد به نفس کافی برای شرکت در یک جلسه کاری برخوردار هستید
این که شما از قدرت کافی برای خاتمه دادن به یک رابطه آسیب رساننده برخوردار هستید
این که شما برای شروع یک رابطه زیبا و توام با سعادت، از عشق و سرمایه کافی بهره مندید
من باید ایمان داشته باشم که ...
گاهی مردم می گویند روزگاری به چیزی ایمان داشته اند که این نیروی ایمان، هرگز نتوانسته برای آنان سودی در پی داشته باشد. آنان به واقع از کجا تا این اندازه مطمئن هستند که این نیروی ایمان برای آنان سودمند نبوده است؟ شاید لازم بود تنها، کمی بیش تر صبر می کردند. این داستان حکایت مرد کشاورز هندی است که تنها یک اسب برای شخم زدن زمینش داشت. وقتی تنها اسب کشاورز، جان سپرد، همسایه ها همگی به حال او تاسف خوردند. به عقیده آن ها این حادثه یی وحشتناک بود، اما کشاورز عقیده داشت شاید در پس ای حادثه، حکمتی وجود داشته است. روز بعد، دهقان با دو اسب به خانه بازگشت. همسایگانش گفتند: چه عالی شد که او اکنون دو اسب دارد. اما کشاورز عقیده داشت، شاید در پس این کار حکمتی وجود داشته باشد. هنگامی که پسر مرد دهقان تلاش کرد تا اسب ها را برای سوارکار تعلیم دهد، در حین آموزش اسبان، یک پایش شکست. همسایه ها همه گفتند: چه حادثه وحشتناکی. اما مرد دهقان هم چنان عقیده داشت شاید در پس این حادثه، حکمتی وجود داشته است. چند روز بعد تمامی مردان جوان آبادی به خدمت سربازی فراخوانده شدند و از آن جا که پسر کشاورز به جهت شکستگی پا و زخمی بودن، قادر به حمل سلاح نبود، به او اجازه داده شد در روستا بماند و از انجام خدمت سربازی معاف شد. حالا دیگر تمامی همسایه ها، از شانسی که پسر جوان آورده بود، سخن می گفتند. و کشاورز در جواب آنها گفت: شاید در پس این حادثه، حکمتی نهفته باشد. هنگامی که شما به چیزی اعتقاد دارید و این اعتقاد شما تا کنون موثر واقع نشده، به احتمال زیاد درباره آن، قضاوتی نسنجیده و عجولانه داشته اید. شاید چیزهایی که به نظر ما، به ظاهر دشوار و سخت می آیند، اصلا دشوار و سخت نباشند. شاید هم این دشواری ها، موقتی و گذرا باشند. توانایی شما برای قضاوت شایستگی موقعیت ها و شرایط، بستگی بسیار زیادی به تجسم شما از آینده و تصویری دارد که از آن پیش روی خود قرار می دهید. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

هنگامی که بسیاری از شرکت ها در دهه 80 و 90 به تقلید از شرکت های ژاپنی روی آوردند، اولین چیزی که درمورد کارخانه های ژاپنی نظرشان را جلب کرد این بود که کارخانه ها آنقدر تمیز بودند که امکان کنترل همه چیز با چشم وجود داشت. برای ژاپنی ها این مسئله یک افتخار بود: (( چرا می خواهید در یک مکان به هم ریخته زندگی کنید؟ )) آنها بر این تلاش بودنند که کارخانه تمییز به نظر برسد. ابزاری که دستیابی به چنین محیط تمییزی را فراهم می نماید، 5S است. در ژاپن روش 5S در جهت حذف اتلافات خطاها، نقص ها، آسیب ها و جراحت ها در محل کار پیاده می شود. 5S شامل اصول زیر می باشد:

1. دسته بندی: دسته بندی و نگهداری اقلام مورد نیاز و حذف مواردی که به آنها نیازی نیست.

2. مرتب کردن: وجود مکانی برای هر چیز و قرار دادن هر چیز سر جای خود

3. پاکیزگی و نظافت: فرآیند نظافت اغلب به شکل بازرسی عمل می کند که در آن شرایط غیر عادی قبل از اینکه به کیفیت آسیب برسانند و یا سبب خرابی ماشین شوند، در معرض دید قرار می گیرند.

4. استاندارد کردن: بهبود سیستم ها و ضوابطی که باعث نگهداری و نظارت بر سه اصل اول 5S می شوند.

5. نگهداری و حفظ کردن: نگهداری و حفظ ثبات محل کار یک فرآیند همیشگی بهبود مستمر است.

کار با دسته بندی آغاز می شود، دسته بندی آنچه که در دفتر کار یا کارگاه وجود دارد تا بتوان آنچه که هر روز برای انجام کارهای ارزش افزوده نیاز است را از آنهایی که به ندرت استفاده می شوند جدا ساخت. اقلامی که به ندرت از آنها استفاده می شوند را با دایره قرمز مشخص و آنها را به خارج از محیط کاری منتقل نمایید. سپس محل های دائمی برای هر قطعه و یا ابزار بر اساس اینکه چقدر به آنها نیاز است، مشخص می شوند تا کارگر بتواند به راحتی کار کند. کارگر باید خیلی سریع به ابزاری که نیاز دارد دسترسی داشته باشد.

نظافت هر روزه برای اطمینان از اینکه همه چیز پاکیزه است ضروری می باشد. استاندارد سازی برای نگهداری و حفظ سه عامل ضروری است. حفظ و نگهداری موجب می شود تا شما شاهد مزایای 5S در کنار هم برای ایجاد یک فرآیند و به دنبال ضوابط صحیح باشید. حفظ و نگهداری یک تکنیک بهبود مستمر کار تیمی است که مدیران نقش اساسی را در تحقق آن بازی می کنند.

رویکرد تویوتا درباره استفاده از 5S فقط برای سازماندهی و برچسب گذاری مواد، ابزار و حفظ محیط پاکیزه و مرتب نیست. سیستم ناب از 5S به منظور پشتیبانی از یک جریان هموار برای دست یابی به زمان سیکل مطلوب استفاده می نماید. به علاوه 5S ابزاری است برای رویت مشکلات و اگر به خوبی از آن استفاده شود می تواند به عنوان بخشی از فرآیند کنترل چشمی یک سیستم ناب به حساب آید.

از دیگر کنترل های چشمی تویوتا، کاغذ A3 می باشد. تویوتا درباره اینکه منابع انسانی اطلاعات کلیدی و اساسی را در یک برگه کاغذ A3 جادی دهند بسیار سخت گیر و جدی است. چرا کاغذ A3؟ زیرا برگه A3 بزرگ ترین اندازه کاغذی است که می توان ان را در دستگاه ماشین فاکس قرار داد. یک گزارش A3 یک یادداشت معمولی نیست بلکه یک گزارش کامل مستند سازی یک فرآیند است. گزارش A3 کاملا به مشکل می پردازد، موقعیت جاری را مستند می سازد، علل ریشه ای را مشخص می سازد، راه حل هایی پیشنهاد می نماید و تحلیل هزینه ـ سود دارد. کلیه موارد ذکر شده می توانند روی یک ورق کاغذ با استفاده از شکل ها و نمودارهای گرافیکی تا حد امکان گنجانده شوند. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها، جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند.

این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد.

بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او!

کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.

کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: «چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند

همین تشخیص درست و صحیح کشاورز، توفیق کامیابی در مسابقه‌های بهترین غله را برایش به ارمغان می‌آورد.

 گاهی اوقات لازم است با کمک به رقبا و ارتقاء کیفیت و سطح آنها، کاری کنیم که از تأثیرات منفی آنها در امان باشیم.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

نیرویی وجود دارد که بر تمامی تصمیمات ما حکمفرماست. این نیرو، احساس شما را نسبت به خودتان و افکار شما در هر لحظه از زندگی، تعیین می کند، به طور مثال این که چه کارهایی انجام بدهید و چه کارهایی را انجام ندهید و نسبت به حوادث پیش آمده در زندگی چه واکنشی داشته باشید. این نیرو، همان نیروی ایمان است. وقتی به چیزی ایمان دارید در حقیقت بدین وسیله، به مغز خود فرمان می دهید در جهت آن چه بدان ایمان دارید بی چون و چرا حرکت کند. حتما تا کنون برای شما هم اتفاق افتاده که مثلا کسی از شما بخواهد برایش نمکدان بیاورید. به آشپزخانه می روید در حالی که نمی دانید نمکدان کجاست، تمامی کابینت های آشپزخانه را می گردید و دست آخر می گویید: نمی توانم نمکدان را پیدا کنم. در این هنگام فردی که از شما درخواست کرده بود که نمکدان را برایش بیاوردید سروکله اش پیدا می شود، نزدیک تان می آید و در حالیکه با انگشت به نمکدان اشاره می کند، خطاب به شما می گوید: پس این که این جاست چیه؟ و شما در می یابید نمکدان تمام مدت جلوی چشم شما بوده است. درباره اتفاقاتی از این دست چه نظری دارید؟ مسلما به وجود نمکدان در آن جا، ایمان نداشتید.

به محض آن که به چیزی ایمان آوریم، آن ایمان، ما را به سوی آن چه در طلبش هستیم و آن چه وجودش را احساس کنیم سوق می دهد. عقایدتان، زندگی تان و به تبع آن، زندگی نزدیکانتان را بی چون و چرا، تحت تاثیر قرار می دهد. جملاتی که نشان دهنده اعتقادات شما هستند و هر آن چه به آن ایمان دارید، از نیروی بسیار زیادی برخوردار هستند. بنابراین باید به دقت بررسی کنید به چه چیزهایی ایمان دارید و به ویژه آن که در آینده به چه اعتقاداتی درباره شخص خودتان می خواهید برسید. من با گذشت سال ها به وجود جملاتی پی برده ام که اعتقاد به آن ها برای من بالشخصه بسیار سودمند و کارا بوده است.

ناکامی و شکست در زندگی وجود ندارد. تا هنگامی که از اشتباهاتم درس می گیرم، پیروزی از آن من است.

خداوند هرگز با من سر دشمنی ندارد، اما اغلب از من می خواهد که صبر و پشت کار خود را از دست ندهم.

هر زمان که تصمیمی بگیرم، می توانم زندگی ام را از اساس، دگرگون کنم.

این جملات اعتقادی همواره بر نحوه تفکر و عملکرد من حکم فرما هستند و این امکان را برای من مهیا می سازند تا زندگی ام را همواره در خلاف جهت مقاومت ها و موانع بسیار بزرگی که بر سر راه من قرار می گیرند، در مسیری جدید هدایت کنم و برای دست یابی به کامیابی های دراز مدت، یاری گر خود باشم.

بخشی از ایمان آن است که انسان، آن چه را هنوز ندیده، حقیقت می پندارد. پاداش چنین باوری آن است آن چه را انسان هنوز ندیده، به حقیقت می پیوندد.    آگوستین قدیس

اما به راستی ایمان چیست؟ اغلب ما درباره چیزهایی صحبت می کنیم که تصویری روشن از آن ها نداریم. بیش تر انسان ها به چیزی عقیده دارند و صاحب نوعی باور شـخصی هستند که آن را واقعیت می پندارند، در حالی که این اعتقاد به واقع نوعی احساس یقیین درباره یک چیز معین است. وقتی می گویید اعتقاد دارید فردی باهوش هستید، در واقع می گویید: من یقینا این احساس را دارم که فردی با هوش هستم. یقینا، این احساس شما را قادر می سازد تا از سرچشمه های درونی خود برداشت کنید و به شما کمک می کند، هوشمندانه رفتار کرده و متعاقب آن به نتایج دلخواه برسید. همه ما به واقع پاسخ تمامی پرسش ها را می دانیم و یا دست کم می توانیم به کمک دیگر انسان ها، به پاسخ های مورد نیاز خود دست رسی پیدا کنیم. اما طرف دیگر موضوع این است که غالبا به باورهای درونی خود ایمان کافی نداریم و همین امر موجب می گردد نتوانیم توانایی های درونی خود را فعالانه به کار بگیریم و از آن ها حقیقتا استفاده کنیم. با نگاه کردن به پایه های تشکیل دهنده جملات عقیدتی به آسانی می توان به ماهیت وجودی آن ها پی برد. ایده ها و دیدگاه های ما پایه های جملات عقیدتی هستند. ایده های بسیار زیادی وجود دارند که به آن ها می اندیشیدریال بی آن که در همان لحظه به آن ایمان بیاورید. این که یک جمله، جمله عقیدتی (شعار) است یا آن که تنها ایده است، به میزان یقین شما از این احساس بستگی دارد. 

مطلب درس چهارم ادامه دارد ...

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

 قسمتی از کتاب کاش حقیقت داشت ـ مارک لوی

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هرروز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتادوشش هزاروچهارصد دلار پول می گذاره ولی دوتا شرط داره. یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی. هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟»

او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا .....

 «همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم: زمان.

این حساب با ثانیه ها پر می شه. هرروزکه از خواب بیدار میشیم هشتادوشش هزارو چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هرروز صبح جادو می شه و هشتادوشش هزاروچهارصد ثانیه به ما میدن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم..»

       همیشه دلیل شادی کسی باش، نه شریک شادی او و همیشه شریک غم کسی باش، نه دلیل غم او
  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

پرورش افراد ماهری که فرهنگ شرکت را درک و حمایت نمایند کار ساده ای نیست. آموزش افراد موفق و ایجاد گروه های کاری مجزا نیازمند مجموعه ای از ارکان رویکرد مدیریتی می باشد، رویکردی که سیستم اجتماعی را با سیستم فنی یکپارچه می سازد. تولید ناب در ایجاد چنین رویکردی در سازمان خود از بهترین تئوری های انگیزشی بهره برده است. هدف نهایی از به کارگیری چنین تئوریهایی، توانمندسازی و بهبود عملکرد تمامی منابع انسانی در قالب گروه های کاری مختلف و از طریق ایجاد انگیزه در آنها می باشد. جدول زیر رویکرد تولید ناب را در پنج مورد از بهترین تئوری های انگیزشی خلاصه می نماید. در دو تئوری اول فــرض بر ایناست که افراد اساسا انگیزه درونی دارند، ویژگیهای ذاتی کار به خودی خود سبب ایجاد انگیزه برای انجام کار سخت و با کیفیت می شود. در سه تئوری بعدی فرض بر این است که افراد متاثر از عوامل خارجی هستند مثل تشویق ها. تولید ناب از تمام این رویکردها در افزایش انگیزه کارکنان خود استفاده می نماید.

تئوری های کلاسیک انگیزش و رویکرد تولید ناب

تئوریهای انگیزش درونی/خارجی

مفهوم

رویکرد تولید ناب

سلسله مراتب نیازهای مازلو

ارضای نیازهای پایین تر و حرکت کارمندان به سوی سلسله مراتب بالاتر

امنیت شغلی، پرداخت مناسب، و شرایط امن کاری نیازهای سطح پایین تر را برآورده می سازد. فرهنگ بهبود مستمر رشد به سوی خودکفایی را حمایت می نماید.

تئوری تقویت شغلی هرزبرگ

حذف نارضایتی ها ( ارضای فاکتورهای بهداشتی ) و طراحی کار برای ایجاد رضایتمندی های مثبت ( عوامل تشویقی )

5S، برنامه های ارگونومیک، مدیریت بصری و سیاستهای منابع انسانی نشان دهنده فاکتورهای بهداشتی هستند. بهبود مستمر، چرخش شغلی و ایجاد بازخور انگیزه افراد را تقویت می نماید.

مدیریت علمی تیلور

انتخاب به طور علمی، طراحی مشاغل استاندارد، آموزش و تشویق با پول مرتبط با استانداردها هستند

تمام اصول مدیریت علمی دنبال شده اما کارها در سطح گروه بر اساس درگیری کارمندان در مقایسه با کار انفرادی توزیع می شوند.

تعدیل ( اصلاح ) رفتار

تقویت رفتار در نقاطب که به طور طبیعی رخ می دهند

جریان مستمر باعث کاهش زمانهای تاخیر در بازخورها می شوند. رهبران در کارگاه بطور مداوم حضور دارند و باعثت تقویت افراد می شوند.

ایجاد هدف

اهداف ویژه، قابل اندازه گیری و قابل دستیابی ایجاد می نمایید و پیشرفت را اندازه می گیرد

ایجاد و تنظیم اهداف و اندازه گیری های مستمر برای ارزیابی میزان برآورده سازی


  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

میگویند چند صد سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.

پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: «فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!»

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: «چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید.»

در حالی که کارگران با چوب به مناره فشار می آوردند، معمار مدام از پیرزن می پرسید: «مادر، درست شد؟!»

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: «بله! درست شد! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.»

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن به مناره ای که اصلاً کج نبود را پرسیدند. معمار گفت: «اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!» 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب