Lean Management

مدیریت ناب

Lean Management

مدیریت ناب

مدیریت ناب یک وبلاگ آموزشی و تحلیلی درباره ارزش آفرینی در سازمان و مدیریت و راه هــــــای شناخت و دستیابی به موفقیت در زندگی کاری و فردی است. گروه مهندسی مدیریت ناب متعــهد است هر آنچه که آموخته با شما به اشـــــتراک بگذارد و در ترویج "ما می توانیم" نهایت سعی و تلاش خود را بکار گیرد.

۱۴ مطلب با موضوع «موفقیت و اصول آن در زندگی :: هفت قاعده موفقیت در زندگی ـ افا ولدارگ» ثبت شده است

بنام خدا

روان مربوط به قاعده هفت بازی می شود یعنی آنچه را که وجود شما می خواهد و می طلبد انجام دهید. امیدوارم که با این جمله  متوجه روان شده باشید. و یا به عبارت دینی: روان قدرتی است که موجودیت تغییر ناپذیر شما را مشخص می کند. برای اینکه از روان خود آگاهانه پیروی کنید باید ابتدا یک دید مثبت نسبت به خود داشته باشید. تا زمانیکه خود را تسلیم جبر کرده اید و خود را در این درجه کم ارزشمندی احساس می کنید، مشکل است که زندگی خود را مطابق این قاعده شکل دهید. روان ما، ما را به سوی تحقق بخش های مختلف هدایت می کند.

روان شما، شما را همیشه در جستجوی یافتن بهترین شرایط کمک می کند. برای حصول به قابلیت های بخصوص شما. و در این مورد هم روش مخصوص خود را دارد: برای بعضی انسان ها به این صورت است که گویی ندایی درونی به آن ها دستوراتی می دهد تا آن ها را در واقع مشاوره کند، که چه باید انجام دهند. یک مثال معروف در این مورد، فیلسوف یونانی سقراط است. الهام درونی او به قدری قدرتمند و واضح بود که او فکر می کرد یک موجود درونی او را هدایت می کند. او آن را به عنوان دیامون نامید. حتی وقتی که شما جمله ای نمی نشوید که چه برای شما خوب است، یک نوع الهام دریافت می کنید، وقتی که کار شما با خواست درونی شما مطابقت دارد حس رضایتمندی به عنوان ابزاری است که با آن روان تان، شما را به سوی مسئولیت تان هدایت می کند. همین که این احساس را پیدا کردید بدانید مسلما در موضع درستی قرار گرفته اید. وقتی شما از روان خود تبعیت می کنید، به زندگی خود مفهوم می بخشید. روان شما، شما را به فعالیتی وا می دارد که دوست دارید. فرقی نمی کند که چه وظایفی بر عهده دارید. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

مسئولیت پذیری یک قدرت مادرزادی است. شما باید مسئولیت پذیر باشید، یعنی هیچ وقت تقصیرات را به گردن دیگران نیندازید و همیشه مقصر را فقط خود بدانید. آیا اصرار دارید بگویید نمی توانید موقعیت فعلی خود را عوض کنید؟ یا اینکه اصرار دارید عوض کنید؟ وقتی که بر اثر عملکرد شما اتفاقی حادث می شود، دقیقا مقصر اصلی خود شما هستید و در اینگونه عوامل دیگری مقصر نیست. هر تصمیم که شما در زمان حال می گیرید، بزرگ یا کوچک، در واقع مبنایی برای آینده شما به حساب می آید. مسلما همه آن ها مهم نیستند اما در مجموع موثر واقع می شوند. و حالا کاملا دقت کنید، از این به بعد مساله مسئوولیت پذیری جدی تر خواهد شد. شما در بلند مدت می توانید به آرزوهایتان دست یابید، چنانچه همیشه مطابق هدف تان تصمیم بگیرید. سعی کنید از این لحظه به بعد آگاهانه و هوشیارانه انتخابی را در پیش بگیرید که شما را به جایی برساند. هدف های خود را، ابزار کار خود قرار دهید. برای هر تصمیمی که می گیرید، انتخاب شما می تواند در سطوح مختلفی انجام پذیرد.


·        افکار خود را انتخاب کنید: چطور باید فکر کنم تا به هدفم برسم؟

·        طرز تفکر خود را اصلاح کنید: چه طرز تفکری باید انتخاب کنم تا به هدفم نزدیک تر شوم.

·        رفتار خود را انتخاب کنید: چه کاری باید انجام بدهم که در راه راست قدم بردارم؟

·        کلمات و جملات خود را انتخاب کنید: چطور می توانم آرزوها را سریع تر و بهتر عملی سازم؟

وقتی که مسئوولیتی برای رسیدن به هدف ها و آرزو های تان متقبل شوید، شانس شما برای رسیدن به آن بیشتر می شود. به جای اینکه غیر فعال فقط امید داشته باشید، تلاش کنید، مسلما بهترین راه برای رسیدن به اهداف است. اما ضمانتی وجود ندارد. در درون شما نیروهای فراوانی وجود دارند: قدرت فکر کردن و خواستن و انتقال آن ها، که از طریق آن ها می توانید به امکانات گوناگونی دسترسی پیدا کنید.

نگاه برجنبه های منفی و مثبت در زندگی نباید شما را از مسئولیت پذیری باز دارد. بلکه باید به شما کمک کند تا هدف خود را ناامیدانه دنبال نکنید. شما خیلی چیزها در دست دارید اما نه همه چیز را. به علاوه اعتقاد نداشته باشد، که حس مسئولیت پذیری فقط برای روزهای خوب زندگی است، در روزهای بد در آن آزادانه تصمیم بگیرید و با قدرت روحی و جسمی چیزی را تغییر دهید. مسئولیت پذیری در هر حال امکان پذیر است. در موقعیت های بخصوص مسئولیت شخصی تنها امکانی است که شخصیت انسانی را حفظ می کند. اگر آزادی بیرونی وجود ندارد، می توان توسط مسئولیت پذیری، درها را به سوی آزادی درونی باز کرد. به هر حال احتیاج به آگاهی و جرات دارد. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

در داد و ستد اجتماعی مهم این است به یک نتیجه متعادل دست یابید. همان اندازه که می گیرید، پس دهید. البته منظورم این نیست که با طرف خود یک به یک حساب کنید. تعادل و نتیجه کار شما باید در همه زمینه های زندگی تقسیم شود و دارای توازن باشد. بزرگوارانه عمل کنید، آن جا که علاقه دارید و یا موقعیت چنین ایجاب کند، اگرچه زیادی هم پس نگیرید ولی هیچ وقت عنوان نکنید که پشیمان شده اید. وقتی که شما تعادل مبادلات را در رفتار اجتماعی رعایت کردید، به این نتیجه خواهید رسید که هر دو آن ها در واقع یکسان هستند، انرژی های مثبتی که از یک فرد به فرد دیگری سرازیر می شوند. 

استرس مثبت 
  مورد بزرگی که به راحتی می تواند شما را از حالت تعادل خارج کند، مساله هیجان است و مقابل آن آرام گرفتن است. هر نوع استرس مثبت (( اوی استرس )) نامیده می شود. که در نتیجه هیجان مثبت کاری ـ به دلیل علاقه به کار ـ به وجود می آید. در یک نگاه دقیق تر لحظات آرامش بخش هستند که می تواند در شما حالت تعادل و توزان ایجاد کند. در مقابل برخی از فشارها و استرس ها به گونه ای است که فرد احساس ضعف می کند. در چنین شرایطی مرزی برای خود بکشید و فضای امن آزاد برای خود در نظر بگیرید. چنانچه با اراده محکم و استوار چنین حد و مرزهایی را برای خود حفظ کنید، خواهید دید که نتایج آن برای تان شگفت آور است. توجه داشته باشید درست به همان مقداری که فشارهای خارجی تاثیرگذار هستند، اعمال و رفتار خود ما نیز مسبب بعضی از فشارها و تنش های داخلی است. چنانچه بتوانیم کاری را با آرامش خاطر تمام کنیم، برای مان به مراتب لذت بخش تر است. چنانچه شخص طوری مشغول و متمرکز شود که از خودش غافل بماند تعادل و توازن را از دست خواهد داد. وقتی که شما هم از مساله رنج می برید، سعی کنید آن فکر را رها کنید و بی جهت ذهن خود را مشغول نگه ندارید و با خود بگویید: هر کاری از دستم برآمد، کردم و دیگر تمام است. اما در این میان موقعیت خطرسازی وجود دارد که انسان همه چیز را ضمن خونسردی، سرسری بگیرد. یعنی در زمان و مکان فعلی حالتی انفعالی به خود بگیرد و کاملا بی تفاوت جلوه کند. در این جا این ضرب المثل هندی مصداق پیدا می کند: آرامش علی الظاهر بسیار خوب است اما مواظب باشید که بی خیالی مفرط انسان را راحت نمی کند بلکه از درون به تب و تاپ می اندازد و از بیرون منفعل و واخورده و منفی جلوه می دهد. وقتی شما همه چیز را به بی خیالی بگذارید، انگیزه و هدف به طور کلی از زندگی شما محو می شود و اوقات شما هرز و بیهوده طی می شود.
هیجان و آرامش در حالت تعادل
هیجان و آرامش در حالت تعادل در واقع به این منظور است، وقتی که کار زیاد انجام دادیم پس از آن عدم فعالیت و استراحت در حالت تعادل است مانند ریتم های تنفسی دم و بازدم عمل می کنند. نفس کشیدن مانند کار کردن و نفس را بیرون دادن مانند استراحت کردن است.
هیچ کس زمان کار و استراحت را به شما تحمیل نمی کند، بلکه خود شما باید آنرا برای خود تنظیم کنید. بنابراین قبل از آنکه کاملا خسته و بی رمق شوید، فورا دست از کار بکشید. چنانچه مشغول فعالیت شدید هستید، وقفه ای میان این فعالیت بیندازید و استراحت کنید. با انجام این امور شما مشاهده خواهید کرد تعادل در کار و استراحت شما را به حرکت وا می دارد و به شما انگیزه مثبت جهت ادامه کار می دهد، اما شتاب هر چه تمام تر به سوی هدف، شما را از مسیر اصلی دور می کند و دیرتر به هدف می رساند. این سطوح بسیار به هم نزدیک و در تعامل با یکدیگر هستند، به طوریکه فرد اگر در حوزه شغلی دچار تنش شود و اضطراب شود، این حوزه به حوزه خانوادگی او نیز منتقل می شود. وقتی فرد از چندین سطح عملکرد صحیح باز بماند، دچار عدم تعادل می شود. برای بخش های مختلف سطوح زندگی شما فرم و استاندارد خاصی وجود ندارد که بخواهید از آن الگو بگیرید. هیچ کس نمی تواند برای شما تعیین کند، واکنش رفتاری شما در تعامل با سطوح مختلف زندگی تان چند درصد مثبت بوده است و یا چند درصد دیگر باید افزایش یابد تا آن حالت تعادل و توزان به وجود آید، زیرا موقعیت زندگی شما به خود شما کاملا وابسته است و منحصرا خود شما بایستی سکان هدایت آن را در دست بگیرید و این را هم بدانید، هیچ کس نمی تواند مذاق شما را برای یک غذای نامطلوب تغییر دهد. اما یک چیز کاملا مشخص است آن هم وقتی که شما یک مورد را تحت بررسی قرار می دهید، زمان برایش صرف می کنید و به نحوی این خلا را پر می کنید تا بتوانید تعادل را برقرار کنید، در غیر اینصورت راحتی زندگی را از دست می دهید و به مخاطره می افتید. پس از آن رشد و تکامل شخصی شما متوقف می شود، خود را تنها می بینید و یا باعث نتایج ناخوشایندی در گستره های دیگر زندگی می شوید. وقتی دچار حالت های می شوید که تعادل خود را از دست می دهید اینگونه عمل کنید:
· سعی کنید دریابید، در کدام موارد دچار عدم تعادل می شوید
· سعی کنید دریابید آن دلایلی را که باعث یک طرفه بودن شما شده است کدام مواردند
· توجه خود را بیشتر به طرفی متوجه و معطوف سازید که تا به این لحظه نسبت به آن کم توجه بوده اید.
جهت بررسی اینکه شما در زندگی تعادل و توازن دارید یا خیر از روش های زیر بهره بگیرید:
1. یک برگه را بردارید و یک خط از راست به چپ آن در عرض بکشید 
2. با رعایت فاصله مناسب جنبه های مختلف زندگی را بنویسید
3. دور هر یک از آنها دایره بکشید. برای جنبه های که بیشتر برای آن وقت می گذارید دایره بزرگتر و برای جنبه های که وقت کمی برای آنها می گذارید دایره کوچکتر
4. با نگاه کردن به کاغذ می توانید ببینید آیا زندگی شما حالت تعادل و توازن خود را حفظ کرده است یا نه؟ در نظر داشته باشید که از تعدیل یک بخش فعال تر و بزرگ تر به بخش های نا فعال کوچک تر می توان حالت موازنه را بوجود آورد.

 با بکارگیری اصول فوق شما یک سیستم جدید در زندگی خود پیاده کرده اید که برای رسیدن به تعادل از افراط کاری ها دست کشیده اید و به دیگر حوزه های بی اهمیت نیز پرداخته اید. هر چند که این حوزه ها اصلا بی اهمیت نیستند بلکه شما به آن اهمیت نمی دادید، بنابراین وقتی شما به دیگر حوزه ها بها دادید و خدمت رسانی کردید، از این طریق در مقابل بسیاری از بحران های خطرساز زندگی مصون مانده اید. به موقع جلو بروز بحران را گرفتن نیز خود حالتی از تعادل و حفظ آن در زندگی به شمار می رود. پس سعی کنید در کنار تمامی این موارد مذکور، روال و روند زندگی شما تغییرات فاحشی پیدا نکند. هرچه کامل تر و با نظم تر و به هم پیوسته تر این شبکه های زندگی در هم گره بخورند، بهتر می توانید در مقابل بحران های زندگی مصون بمانید. شبکه محکم زندگی این جاست که این امکان را برای تان میسر می کند که نه فقط در زمان بحران به تعادل برسید، بلکه در هر زمانی دیگر به موقع این امکان را در اختیار شما قرار می دهد. بنابراین برقراری تعادل برای هر یک در سطوح مختلف جهت آسیب نرساندن به سطوح دیگر، واقعا ضروری و مهم به نظر می رسد. نوعی حالت تعادلی وجود دارد که بر تمامی ضد و نقیض های عینی در سطوح زندگی تسلط دارد. جسم، روح و روان این مثلث هم زاویه به عنوان سمبلی جهت برقراری تعادل جسمی و روحی که فرد نباید از آن غافل بماند.  اگر می خواهید که همیشه سالم و پر انرژی باشید، باید به موقع به علایم هشدار دهنده بدن توجه کنید، آن علایم دقیقا برای تان اخطار می فرستد که نیاز به استراحت دارد یا حرکت و یا نیاز به کدام مواد غذایی دارد تا خود را بوسیله آن ترمیم کند و سرشار از انرژی سازد. پس سعی کنید به جسم خود توجه کافی داشته باشید و آن را بسیار با ارزش تلقی کنید، ولی بدون آنکه در آن افراط کنید. روح قادر به حل معمای سوالات ذهن است. به راحتی می تواند به سوالات شما پاسخ دهد و به شما در جهت گسترش معلومات خودتان یاری دهد و این امکان را در اختیارتان می گذارد، تا دنیا را در ابعاد وسیع تری نگاه کنید. روح، می تواند زمینه ساز انگیزه های شما شود و راه خودشناسی و مردم شناسی را به راحتی برای تان هموار گرداند. هر چند افکار نقش تعیین کننده دارد اما مسیر درست و جهت یابی صحیح را روح نشان می دهد. بنابراین به روح خود هیجانات مثبت و با ارزش و سازنده را هدیه کنید و از این طریق آن را همواره شاداب نگه دارید. روان باید ورای مسایل عینی، مادی و ظاهری باشد. در حقیقت روان کمتر به جسم وابسته است و بیشتر به موارد ایده آل وابسته است. روح بیشتر با زیبایی ها سازگار است و طالب خوبی ها است. در واقع چشم باید زیبایی ها را ببیند، همان چیزی که روح و روان شما به آن نیازمند است. آن چه روان به آن شدیدا نیازمند است مفهوم و معنی است. وقتی که شما نمی دانید برای چه چیز کار را انجام می دهید، لذت زندگی از دید شما ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد. ممکن است مدتی به خاطر علاقه و یا بهره دهی شما را سرگرم و راضی نگه دارد، اما در درازمدت، روان شما از شما سوال خواهد کرد: به چه جهت و شما بدون پاسخ آزرده خاطر می شوید. وقتی شما یک مفهوم خاصی از زندگی را پیش خود تداعی می کنید و هدفی هم بر آن مدنظر قرار می دهید، زندگی شما را معنی دار و هدف دار می کند و روان شما را راضی نگه می دارد. پس تلاش شما باید در همین راستا باشد، برای رسیدن به تعادل میان جسم، روح و روان کارهای روزمره را به گونه ای تنظیم کنید، که به روح و روان شما آسیبی نرسد. چنانچه هنگام انجام امورات روزمره به هر سه مورد اهمیت و بها دادید، بدانید که در حالت تعادل کامل به سر می برید.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

 ما باید با شخصیت روانی خود کنار آییم. در غیر اینصورت یک نوع مبارزه با خود تلقی می شود. اغلب ما به طور آگاهانه سایه های خود را مخفی می کنیم تا دیگران ما را فردی منفی تلقی نکنند. نه تنها تصویر ما، بلکه تجربه های بد می توانند به عنوان مولفه هایی عمل کنند که خودمان را در آن مقطع زمانی محدود کنیم.  کسی که با اعتماد به نفس کم در تعامل با دیگران است، می تواند خیلی راحت، مایوس و واخورده شود.

چرا باید باز و صریح بود   

باید اذعان داشت، تلاش جهت باز بودن اغلب کم است. من می توانم درک کنم شما با داشتن صراحت خیلی چیزها را می توانستید به دست آورید. اصولا چرا باید در این جهت تلاش کنیم؟ جوابش بسیار ساده و آسان است، برای اینکه خوشبخت تر شوید. حالا تا چه اندازه مورد پذیرش شما واقع می شود، به هر حال شما یک انسان باز و اجتماعی هستید. اما تا چه اندازه آنرا رعایت می کنید، میزانش بستگی به خود شما دارد. قلبا هر انسانی می خواهد که از طرف دیگران مورد پذیرش قرار گیرد و این نقطه شروع باز بودن است، بدون این راهبرد، هیچ کس نمی داند که شما چگونه آدمی هستید. من لازم می دانم دوباره تاکید کنم که خود را با صراحت بیشتر و باز بودن نشان دادن دلیل این نیست که انسان خود را خوار و حقیر جلوه دهد، بر عکس او باید خود را با اعتماد بیشتر نشان دهد. هر چه درجه اعتماد به نفس پایین تر باشد، فرد بیشتر مخفی می شود و سعی می کند عیوب خود را ظاهر نسازد. بنابراین سعی کنید، تمرین کنید، خود را همانطور که واقعا هستید، بپذیرید. شما مثل بقیه افراد دارای مهارت هایی هستید و همچنین نقطه ضعف هایی، باید بپذیرید که در مجموع قابل احترام هستید چون طبیعتا نباید هم کامل باشید، هر کسی هم نقطه ضعف هایی دارد بنابراین نباید روی نقاط ضعف خود تکیه کنید و مانع پیشرفت خود شوید. دارای شخصیت باز بودن به این معنی نیست که شما از امروز یا فردا خود را باز احساس کنید. به طور قطع به این صورت شکست خواهید خورد. من یک راه مطمئن و آرام را به سوی شخصیت باز به شما پیشنهاد می کنم. شما می توانید درجه باز بودن را به دلخواه خود انتخاب کنید. مهم این است که شما از خود بیش از حد انتظار نداشته باشید. سعی کنید خیلی ظریف حد و مرزهای خود را کشف کنید و گاهی دست به کارهای ریسک آمیز بزنید. تا بتوانید به این وسیله حد و مرزهای خود را شناسایی کنید. سعی کنید گاهی از منطقه امن خود بیرون روید و پیش خود بگویید: هر روز نوبت یک کار ریسک آمیز کوچک است. بعد با خود تصمیم گیری کنید، از چه دیدگاهی شخصیت باز دارید. به جای آنکه در مورد نقاط ضعف خود زیاده روی کنید، کافی است فقط یک اعتراف کوچک کنید. از طریق یک شخصیت بازِ گزینش گر می توانید استقلال و حق حاکمیت و تسلط خود را در گفتار و رفتارتان پیدا کنید. در این صورت شما دیگر قربانی به حساب نمی آیید، داشتن شخصیت باز و صریح بودن این فایده را هم در بردارد شخص از آن جایی که با دیگران با صراحت رفتار می کند، در برابر خودش نیز مشکلی پدید نمی اید، بنابراین زود به آرامش می رسد. چراکه تبعات بعدی به دنبال ندارد و دیگر احتیاجی نیست، بی جهت عصبانی شوید، در پی انتقام باشید و یا خود را محکوم و محدود سازید. شما کاملا خودتان هستید.

از ویژگی های افراد دارای شخصیت های باز این است که برای شناخت دیگران وقت صرف می کنند. اگر چه برای شما مشکل است ولی سعی کنید از همین دیدارهای کوتاه و ملاقات های از پیش تعیین شده، جهت شناخت فرد مقابل خود حداکثر بهره را ببرید. شما می توانید تجارب مهمی کسب کنید و این در تجدید قوا و روحیه شما تاثیر بسزایی دارد. دروکپا ریمپوخ مرد اهل تبت می گوید: هر کسی که به تو برخورد می کند یا تو با آن ملاقات می کنی، به عنوان شخصی است که یک راز و رمزی را برای تو هدیه می آورد. شما هم راز و رمزها را وقتی که با افراد مختلف بر خورد می کنید، تجربه کنید. اینکه در ارتباط اجتماعی میان دیگران رفتاری باز داشته باشید نه تنها به سعادت شما، بلکه به موفقیت های تان و به تحقق رسیدن آمال تان سرعت می بخشد. افراد دارای موقعیت برجسته اجتماعی، نه فقط به خاطر تخصص، بلکه موفقیت آنها به دلیل پیوند ارتباطی صحیح با اشخاص مناسب بوده است. بیاد داشته باشید پیوند یک شبکه ارتباطی می تواند شما را در همه زمینه ها یاری دهد. مساله داد و ستد ارتباطات انسانی یک پدیده خودجوش و خود به خودی یا تک محور نیست بلکه باید توسط دیگر انسان ها و در تعامل با آن ها در محیط بیرونی تمرین شود و به مرحله ظهور رسد. این مساله گاهی می تواند ارتباط سالمی را به وجود آورد و گاهی هم ناسالم باشد. در این میان تمام سعی و تلاش تان بر این باشد که ارتباطات سالمی خلق کنید. بدیهی است که هیچ کس اجازه نمی دهد، مانند گاو ماده دوشیده شود. سعی کنید، روابط متعادل به وجود آورید. سعی کنید برقراری ارتباط، گام به گام و آهسته و پیوسته باشد، حتی اگر پیوند به این شبکه ارتباطی منظور و هدف خاصی نباشد، فقط جهت گسترش زندگی تان باشد. باز بودن فرد باز بودن فرد مقابل را نیز طلب می کند. اغلب ما فکر می کنیم باز بودن یک مساله یک طرفه است در صورتیکه چنین نیست. چه اتفاقی می افتد که ما خودمان باز باشیم: از طریق خون گرمی و داشتن صراحت بیان و رفتار خود باعث می شویم دیگران را به طرف خود جذب و جلب کنیم و آن ها را نیز به همین رفتار متقابل وادار کنیم. پس شما هم سعی کنید شجاعت از خود نشان دهید، آن چه هستید باشید حتی اگر شد یک مقدار کم تا کم کم به سمت یک شخصیت باز قدم بردارید. آن وقت نتیجه اش را خواهید دید. ریشه باز بودن بیشتر در قلب ماست. شما لزومی ندارد حتما عاشق تک تک افراد باشید تا آن ها را به درستی درک کنید، کافی است فقط دوست شان داشته باشید. با مهر ورزیدن آسان تر خواهد بود که دارای شخصیتی باز و آشکارا شوید. اولین شرط این رویارویی این است که ابتدا خود را دوست داشته باشید و بپرستید.

به انتقاد علیه خود، شکایت از خود، حقارت خود، پایان دهید و روی تمامی آنها خط بطلان بکشید. البته درست است که شما مانند تمامی دیگر افراد دارای اشتباهات و نقاط ضعف های فراوانی هستید اما با این همه مجاز نیستید خود را بکوبید، چرا که با تمامی این ویژگی ها منفی در خود، باز هم یک انسان هستید آن هم یک موجود بسیار جذاب و تعجب بر انگیز. افرادی که از درون با خود با سازش رسیده اند و به نوعی با خود کنار آمده اند و درون خود را صاف و مصفا ساخته اند بر انواع ترس ها غلبه می کنند و بسیار آسان با دیگران ارتباط برقرار می کنند. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

قبل از اینکه خود را به وضوح در آینه تماشا کنید ابتدا گرد و غبار و خاک روی آینه را به دقت تمیز کنید

خوب توجه کنید که چطور شما احساسات خود را می توانید مثبت هدایت کنید. با قدرت درک عقل و فهم و شعور خود شما این امکان را در اختیار دارید که خود را به بهشت یا به جهنم بکشانید. دقت کنید که اوضاع و احوال به خودی خود سرنوشت ساز نیستند بلکه بستگی دارد به اینکه ما چگونه آن را ارزش یابی کنیم و ایده ما نسبت به آن چگونه است. متاسفانه ما به ندرت از این مرحله با موفقیت گذر می کنیم، که در هر جرقه فکری بتوانیم حالات روحی و روانی خود را جایگزین سازیم. به خصوص در موقعیت های نامطلوب بحرانی نمی توانیم این احساس را به طور صحیح هدایت کنیم.

احساس بدبختی کردن روی هم رفته از طریق یک تناقض و یک تضاد درونی ایجاد می شود. چنانچه ما موقعیت های پیش آمده را بپذیریم و قبول کنیم، آن موقعیت هرگز برای مان تکان دهنده نخواهد شد. از خودگذشتگی به آن معناست که زمان حال را با آرامش بپذیریم و آن را طوری ببینیم که هست. به جای آنکه به شدت آنرا رد و با آن مخالفت کنیم. با موقعیت موجود و اتفاقات و حوادث ناگوار از خود گذشتگی نشان دادن به هیچ عنوان به آن معنی نیست که در برابر عمل انجام شده خود را دست و پا چلفتی نشان دهید. به این سخنان پندآموز دیل کارنگی توجه کنید:

- آه خدایا، به من صبری عطا کن، تا بتوانم آنچه تغییر ناپذیر است، تحمل کنم.

- جراتی ببخش تا آنچه تغییر پذیر است تغییر دهم و دانش و فهمی ده تا میان این دو تمایز قایل شوم

در هر اتفاق تاثیرگذاری که شما را آشفته می کند از خودگذشتگی به شما این کمک را می کند که به یک آرامش و صلح درونی برسید. پائول فرینی نویسنده مشهور آمریکایی اعتقاد دارد که پیدایش هر حادثه ای شروع تکامل انسان است برای کسانی که به آن معتقدند. حوادث برای انسان های باایمان گذر تکامل است که می توانند از آن درس بگیرند. در موقعیت های بحرانی با جد و جهد کردن و خود را به آب و آتش زدن و از خدا کمک طلبیدن بدین معنی نیست که شما از خدا فاصله گرفته اید و حالا باید به سوی او بشتابید بلکه با کمال اطمینان در کنار شماست و حتی در لحظه آرامش کنونی هم همواره باید خدا را در کنار خود احساس کنید. شکرگذاری نه تنها روحیه شما را بهتر می سازد بلکه اعتماد به نفس بیشتری به شما می بخشد چراکه زندگی را سرشار از شادی می کند . از این نقطه نظر این ارزش را دارد که افکارمان را روی سپاس گذاری و شکرگذاری متمرکز می کنیم. پس خیلی با ارزش است که شکرگذاری را به عنوان مهمترین اصل در برنامه های روزانه خود قرار دهیم.

 

دعای خیر در حق دیگران باعث تقویت روحیه شما و زمینه پیشرفت شما را در زندگی فراهم می کند

فکر شما کنترل کننده اعمال شماست. وقتی فکرتان مثبت باشد، احساس شما تحت تاثیر قرار می گیرد. پس احساس خوبی پیدا می کنید و در موقعیت خوبی قرار می گیرید تا فکر و رفتارتان را بتوانید بهتر با یکدیگر پیوند دهید. فکر و عمل باید مثل چرخ دنده ها به یکدیگر متصل باشند. چون تفکر بدون عمل فقط در قالب آرزو می گنجد. سعی کنید عمل خود را با فکر دقیق انجام دهید.

فقط روی نتیجه کار حساب کردن، بازی قمار است، یعنی همه چیز و یا هیچ چیز. امکان دارد در این میان برنده باشید ولی بدانید در نهایت بازنده خواهید شد. به جای اینکه مدام به نتیجه و حاصل کار خود فکر کنید سعی کنید خود را با فعالیت هایی مشغول کنید که شما را به هدف نزدیک تر می کند که اصطلاحا به آن افکار جهت یابی شده می گویند. سعی کنید با تمرکز کار خود را به نحو احسن انجام دهید. تاکید بر این است که فرد خود را از لحاظ فکری روی اقداماتی که جهت رسیدن به هدف، قصد انجامش را دارد متمرکز کند. تعامل در افکار و عمل می تواند شما را به هدفی که می خواستید برساند. وقتی که شما جهت یابی شده فکر کنید و یا دست به عمل یا اقدامی بزنید، اگرچه در برابر نتیجه مورد ستایش واقع نمی شوید اما هم چنان در میانه راه کارهای تان به سوی هدف، خشنود و راضی هستید. بنابراین به این نتیجه خواهید رسید که خود راه، هدف است. لذتی که در این راه به دست می آورید، هیچکس نمی تواند برداشت کند، جز خود شما که از این بابت خوشحال هستید، اما توجه کنید که به آن وابسته نشوید. این احساس رضایت آخر راه و هدف نیست.

افکار شما مقدمه ای برای شاد زیستن و انواع شانس ها و موفقیت های شما به حساب می آیند. سعی کنید انرژی خود را بیهوده صرف افکار غیر تولیدی نکنید و از موقعیت ها حداکثر بهره را ببرید، چون افکار مثبت شما این زمینه ها را به راحتی برای تان فراهم می کنند. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

افکار مولد و سازنده

اغلب بر ما مشخص نیست، که چقدر زیاد زندگی از طریق افکارمان برنامه ریزی می شود. جای هیچ تعجبی نیست، زیرا به قدری افکار به ما اعتماد دارند که نفس کشیدن ما به ما. اگر یکبار به درستی بنگرید، برای تان مسلم خواهد شد که شما همواره به طور ماهرانه ای طبق گفتار درونی خود عمل می کنید بدون اینکه خود متوجه باشید. آنچه شما می اندیشید، بر رفتار و اعمال شما تاثیر گذار می شود همانطور که احساس می کنند و به این وسیله هم آنچه برای شما اتفاق می افتد به مرحله ظهور می رسد. اگر شما طوری اندیشه کنید که دنیا پر از خطر است، جرات پیدا نمی کنید افکار خلاقانه ای داشته باشید، چیزی را خلق کنید و طوری رفتار کنید که حداکثر به یک اعتماد و اطمینان و امنیت خاطر برسید. یعنی دست به یک کار محتاطانه می زنید و قدم در جای امنی می گذارید که دیگران با اطمینان آنرا طی کرده اند و جرات نمی کنید حتی قدم در سرزمین ناشناخته بگذارید و چیز جدیدی کشف کنید. چنانچه دنیا خود را بر ضد خود ببینید، اغلب ترس سراسر وجودتان را فرا می گیرد، همانطور که انتظارش را داشتید. از این طریق شما ترجیح می دهید که قدم به یک جای مطمئن بگذارید و پس از آن چیزهایی را تجربه کنید که دقیقا طبق نسخه پیچیده شده از طرف دیگران بوده است.

واجب است که شما با الگوی فکری خلاقیت خود و با آموخته های خود درک کنید. هر دوی اینها مشخص کننده این مطلب است که شما چگونه دنیا را می نگرید و به این وسیله بخشی از آن را هم خلق می کنید. بسیار مهم است که شما طبیعت، ذات و فطرت گره خورده خود را با الگو و طرز تفکرتان به درستی بشناسید و قبول کنید.

با داشتن یک حس کامل خود ارزشی می توانید حساب کنید که در هر کاری موفق خواهید شد. شکست های تان را هم به پای یک مساله می گذارید که چیز مهمی نیست و با خود می گویید: دفعه بعد حتما موفق خواهیم شد. این حس به خصوص اگر از دوران کودکی ایجاد شده باشد بسیار تاثیرگذار است. اگر در دوران کودکی از احساس ارزشمندی و عزت نفس به اندازه کافی برخوردار شده باشید، در رشد افکار شما هم تاثیر گذار می شود. وقتی دست به کاری می زنید، چون انتظار شکست دارید، قطعا شکست به سراغ تان خواهد آمد و در نهایت هم شکست خواهید خورد و به این طریق، شما در ذهن خود از طریق افکار آموخته شده و شرطی شده منفی در زمان حال مانع از آن می شوید که تجربیات مثبت به دست آورید.

توجه داشته باشید که در افکار خود عالمانه کنکاش کنید

هر اتفاقی که برای تان رخ می دهد، دو جهت دارد. هیچ روشنایی ای وجود ندارد که درکنارش سایه نباشد. این روش که افکار منفی را نام دیگری بگذاریم از این جهت به درد می خورد که شما با دقت تمام به جای اینکه جنبه منفی آنرا بنگرید به جهت مثبت آن فکر کنید و ذهن تان را به سمت آن سوق دهید و هدایت کنید. حتی برای احساس ارزشمندی خود می توانید نام گذاری کنید. دقت کنید به این مساله که حتی زمانیکه که یک کار غلط انجام می دهید، بازهم در مورد خود، خوب فکر کنید و هرگز خود را از ارزش نیاندازید. بیاد داشته باشید کسیکه از روی افکار خود همه چیز را منفی تلقی می کند، ضرورتـا بایستی شکست بخورد. هرگز سعی نکنید که منحصرا مثبت نگر باشید. هیچ وقت خود را جزو افرادی به حساب نیاورید که مطلقا زیبا اندیش و زیبانگر هستند و اعتقاد دارند که هر طور شده باید دنیا را بسازند. یک تغییر مثبت در افکار، به آن معنی نیست که شما به آنچه می خواهید سریع برسید. با افکار جادویی و آرزوی مطلق اینکار میسر نخواهد شد. حاصل افکار مثبت گاهی فریبکارانه است.

این مطلب ادامه دارد ... 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

4-   با سرعت خود پیش روید

نه فقط اندازه قدم ها مهم است بلکه سرعت هم مهم است این تضمین می کند که شما چقدر سریع به هدف تان می رسید با این همه با احتیاط باشید. هر روش سریع، سریعا به هدف نمی رسد. آیا اینکه شما سریع یا آرام به جلو بروید ابتدا از یک سوال شوق برانگیز خودتان شروع می شود؟ سعی کنید که همیشه عواقب کار را در نظر بگیرید. سرعت هم از ضروریات قابل دید است. عملکرد اگر اجرا شود نتایج قابل انتظاری به دست می آید. بنابراین از موقعیت ها باید سریع و درست استفاده شود. گویی که فقط شانسی یکباره است مسلما می توانید با این ضرب المثل مقایسه کنید. (( چیزی که خوب است دوباره هم تکرار نمی شود )). سخن معروف گورباچوف: (( هر کسی دیر بجنبد زندگی او را مجازات سختی خواهد کرد )). بعضی از اوقات هم می توان سریع عمل کرد. اصل هم همین است، فقط بعضی از کارهای سیاست مداران که سریع عمل نمی کنند و فکر می کنند خیلی از چیزها خودشان به تنهایی آرام آرام درست می شوند و اگر عجولانه انجام شود حالت عکس را به وجود می آورد توجه کنید. در هر حالت باید شما خوب فکر کنید قبل از آنکه آنرا ادامه دهید. به طبیعت خود رجوع کنید و خود را همانطور که هستید، رویت کنید و به این مساله فکر کنید، چقدر مهم است که سرعت تنظیم شده باشد. با یک مخلوطی از خودشناسی و تفکر درباره مسایل بیرونی می توانید بهترین سرعت را انتخاب کنید.

5-  از سبک به سنگین شروع کنید

این اصـــل این نکته را بیان می کند که چقدر مهم است آدم از راه آسان و عاقلانه و صبورانه شروع کند. مطمئنا راهی که از سبک به سنگین شروع می شود حتی بر سر کارهایی جزیی، به مراتب قابل استفاده تر است.گاهی احساس خوبی نسبت به انجام کاری ندارید. لیکن بایستی طوری انجام دهید که مورد تایید دیگران قرار گیرد زیرا چیزی را که کسی بدش می آید امکان دارد دیگری خوشش آید. شما هم از این روش استفاده کنید، اگر قصد دارید کاری را انجام دهید، همین طور برای خودتان از لحاظ مشکل بودن طبقه بندی کنید. همیشه جایی را شروع  کنید که برای تان از ساده ترین مقطع به حساب می آید و سخت ترین کارها را بگذارید برای آخر کار. به این مثال توجه کنید: شما می خواهید یک سبد لباس را اتو کنید. به جای اینکه از لباس های ابریشمی سخت شروع کنید، اول با رومیزی نخی آغاز می کنید یا اینکه می خواهید با اغاز آن قدرت و مقاومت خود را زیاد کنید و کار خودتان را به کرسی بنشانید. توجه کنید که با رییس شروع نکنید بلکه از پایین ترین سطح ممکن شروع کنید. اولا اینکه به این وسیله روحیه خود را گرم و آماده می کنید بدون اینکه از لحاظ روحی خسته شوید، ثانیا شما این تصور را می کنید که با چیز بی معنی شروع کرده اید، با استرس کمتر و ترس کمتر، از این طریق که همیشه با یک وظیفه تکلیف شخصی خوب انجام دهید. برای خودتان یک نتیجه موفقیت آمیز داشته باشید که کارهای بعدی شما را قوی تر و امید شما را بیشتر کند. 

6- برای برداشتن گام بعدی هیچ ترسی به خود راه ندهید 

از اینکه شما برای پیش رفتن به جلو گام بر می دارید شکی در آن نیست اما قدم بعدی را کی و چگونه می خواهید بردارید؟ بایستی دقیق و خوب روی آن اندیشیده باشید. اغلب احساس آشفتگی می کنیم و به راحتی نمی توانیم تصمیم بگیریم. ما باید پیشرفت کنیم یا اینکه سر جای خود درجا بزنیم یا دچار شک و تردید شویم؟ در این مرحله چهار موقعیت زیر می بایست مدنظر قرار گیرد:

-        شما کاری را که می کنید دوست دارید اما مسلط به آن نیستید:

در این موقعیت بایستی قدرت مقاومت و پشت کار خود را بالا ببرید تا اینکه کاملا صلاحیت دار شوید. بیاد داشته باشید: هر کاری در ابتدا مشکل است

-        شما کاری را که می کنید دوست دارید و به آن مسلط هستید

-     هر چند تسلط کافی به کار دارید و مهارت لازم را هم کسب کرده اید، اما آن کار را دوست ندارید: 

این موقعیت روتین شده و یکنواختی کار نامیده می شود. گویی کار را خواب آلوده انجام می دهید هرچند درآمد دارید اما تفریح و تنوع در کارتان نیست حتی روابط کاری تان در حد مطلوب است اما برای تان خسته کننده شده است. در این موقعیت برداشتن گام جدید بدون چون و چرا ضروری به نظر می رسد. شما اگر به این وضعیت ادامه دهید دیگر نمی توانید چیزی را تغییر دهید و هر چه هست همین است که قسمت و نصیب شما شده است، بدانید که دیر یا زود شهامت خود را از دست خواهید داد و یا به بیماری افسردگی دچار خواهید شد.

-        شما کاری را انجام می دهید که نه به آن علاقه مند هستید و نه دیگر خوب می توانید آنرا انجام دهید: 

در این موقعیت لازم و ضروری است که در اسرع وقت تغییراتی در زندگی خود به وجود آورید. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

1-   همزمان با پیشرفت در موفقیت، شخصیت شما هم باید تکامل پیدا کند

شخصیت شما همزمان بایستی تکامل پیدا کند. حداقل فایده ای که دارد این است که شما را با صلاحیت می کند. شما بایستی با دانش خود مسئولیت پذیر شوید و از آن به طور تضمینی حمایت کنید. این دیدگاه در درجه اول به حس خودآگاهی فرد باز می گردد. در نزد سایرین رقابت بر سر شناخت ها است. در میان رقبا، اگر به طور کودکانه عمل کنید، باعث می شود که جدی گرفته نشوید و یا مورد سوء استفاده قرار گیرید. همگام با پیشرفت علمی، شخصیت شما هم باید تکامل یابد. به جاست که از دوران ناپختگی قدم به دوران پختگی بگذارید تا عناوین کاملا برازنده ای شما شوند. به علاوه بسیار ضروری است که آن شخصیت و ویژگی و خصلت که فضیلت و تقوا و پاک دامنی است را در شخصیت خود تکامل بخشید حتی زمانی هم که این مفهوم نامرسوم قدیمی و کهنه به نظر برسد. شما بایستی همواره قابل اعتماد، قابل احترام و پذیرفتنی باشید و دوستانه و محبت آمیز برخورد کنید. خواهش می کنم فکر نکنید که این ها از بدیهیات هستند. سعی کنید در حد متعادل متواضع باشید. این توصیه مرا بپذیریرد و سعی کنید این نسخه پیچیده شده را به دیگران هم بدهید وگرنه جهت قدم بعدی به سمت پیشرفت و ترقی و برداشتن گام های بزرگ دیگر هیچ فایده ای برای تان نخواهد داشت.

2-  به کجا می خواهید برسید؟ 

در کمال آرامش و به دور از هر گونه فشار روحی و استرس با این سوال شروع می کنم: شما واقعا به کجا می خواهید برسید؟ چنانچه هیچ هدفی پیش رو ندارید در واقع می توان گفت در پوچی و خلا، حول یک محور می چرخید و یا شاید هم حــالت عقب گرد داشته باشید. از این رو ضروری است که در اولین قدم، هدف خود را در نظر بگیرید. اینکه به چه کسی یا این که به چه چیزی می خواهید برسید، بستگی تمام و کمال به خود شما دارد. هیچکس نمی تواند آن را برای شما دیکته کند که چطور خوشبخت شوید.

3- در چند قدمی هدف؟

به محض اینکه هدف تان را مشخص کردید از خود سوال کنید: چگونه می توانم به آن نایل آیم؟ چه اقدامی و برداشتن چه قدم هایی ضروری به نظر می رسد تا به آن برسم؟ راه خود را تقسیم بندی کنید، همان راهی را که قرار است طی کنید. از طبقه اول شروع کنید. هر طبقه ای که میرسید برگردید و نگاهی به طبقات زیررین نیز بیندازید، هنگامی که به جلو گام بر می دارید، ردپای خود را نیز جا بگذارید و از بین نبرید. بهتر این است که این تفکرات مکتوب باشد و هم زمان کارهای برنامه ریزی شده خود را علامتگذاری کنید. لازم این است پیش زمینه کاری فراهم شود زیرا راحت تر می توانید برآورد کنید، گام شما چه اندازه باید باشد؟ کیفیت و کمیت آن مهم نیست بلکه برداشتن آن مهم است برای هر فرد در هر موقعیتی.

این مطلب ادامه دارد ... 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

شایع است ملانصرالدین می خواست فلوت زدن را بیاموزد. او از استاد فلوت، سوال کرد: چقدر باید بابت تعلیم بپردازد. معلم به او گفت: ساعت اول یک سکه، ساعت دوم نیم سکه و ساعت سوم ربع سکه. ملانصرالدین در جواب گفت: پس لطفا از ساعت سوم با من شروع کنید. شاید ما از ساده لوحی او خنده مان بگیرد، اما اغلب ما نیز دقیقا همان کار را می کنیم. اغلب ترجیح می دهیم یک مرتبه چند قدم را یکجا با هم طی کنیم و بلافاصله به راس برسیم به جای اینکه نردبان ترقی را یکی یکی طی کنیم. دوست داریم با یک جهش ناگهانی چند قدم به جلو بپردازیم. زیرا به نظرمان می رسد، خیلی سخت است که با صبر و تامل پلکان ترقی را یکی پس از دیگری طی کنیم. روی هم رفته چرا چنین روالی حاکم می شود؟ احتمالا به دوران قبل باز می گردد. به روش تربیتی منحط و قدیمی. شاید والدین شما هنوز بر سر این عقیده باقیمانده باشند که آدم باید سریع به همه چیز برسد. به ندرت از آسمان چیزی به زمین می بارد مگر معجزه ای رخ دهد و الا همه چیز طبق منطق پیش می رود. بی شک گاهی افرادی پیدا می شوند که به موفقیت های بی شمار و چشمگیری دست یافته اند، بدون اینکه از دانش و مهارتی خاص برخوردار شده باشند و یا دانش و تخصص آن ها به اثبات رسیده باشد. اما ضرب المثلی بی نهایت زیبا مصداق حال این افراد است: (( به پایداری روز دل خوش نکن، که غروبی به همراه دارد)). این نوع موفقیت ها محصول اتفاقی نامیده می شود و اساس و بنیان ناپایداری دارد زیرا تقریبا آن داده های آسمانی و به چنگ آوردن های ناگهانی زودگذر هستند و دوام چندانی نخواهد داشت. برای لحضه ای در آن بالا به پرواز در می آیند ولی ثبات پایدار ندارند، بنابراین جهت استواری موفقیت (( آبکی )) به حساب می آیند. در بسیاری از جهات ما ظاهرا مشاهده می کنیم، افرادی موفقیت چشمگیری را یک شبه تصاحب کرده اند و به طور اتفاقی به آن دست یافته اند در صورتی که اگر دقیق مورد بررسی قرار دهیم، این موفقیت حاصل یک دورانِ ممتد از کوشش ها و تلاش های مستمر بوده است که یک شبه و ناگهانی به مرحله ظهور رسیده است. این موفقیت قدم به قدم که ناگهانی آشکار شده است، ربطی به موفقیت های آبکی ندارد. گام به گام حرکت کردن دو مزیت به دنبال دارد: 

1. شما را تضمین می کند

2. همزمان انعطاف پذیر می گرداند

محفوظات علمی وقتی شما را تضمین می کند، که شما ابزار استفاده از آن را بیاموزد و به طور دقیق وقوف کامل به گفته های خود داشته باشید. طبیعی است، وقتی که شما آگاهانه بدانید که همه چیز را نمی دانید بهتر می توانید مراتب ترقی را طی کنید. با دانش و تخصص کافی در رویارویی با رقبا بهتر می توانید عمل کنید و بر سر ابهامات جزئی نه تنها میدان را خالی نمی کنید بلکه خونسرد اعتراف می کنید: این مطلب را نمی دانم اما سعی می کنم پیدا کنم. زیرا برای یک پرنده در آسمان گاهی شکستگی بال پیش می آید و همزمان به ورطه سقوط می افتد. این مساله برای تمامی رشته های علمی و تمامی سطوح حرفه ای معتبر است. از طرف دیگر هر کس می تواند شما را روی یخ هل دهد، کسی که مایل است کمی بیشتر از حد معمول تجربه کسب کند و بدترین وجه آن این است که خود شما نیز بدانید که از بن و اساس دچار نقص و کمبــــود هستید یعنی کمبودی زیربنایی دارید. و بدان جا هدایت می شوید که هراسان از مهلکه بگریزیرد، از همان موقعیتی که نقد و بررسی بیشتر را می طلبد. دومین مزیت حرکت گام به گام قابلیت انعطاف پذیری است. هر کس می تواند شما را روی سطح یخ وسوسه کند و هل دهد. همان کسی که بیش از حد معمول مایل به تجربه کردن است و از طریق کنجکاوی بیشتر می خواهد شما را گیر اندازد. چنانچه شما راه دانش و معلومات خود را قدم به قدم طی کرده باشید برای تان به مراتب آسان تر خواهد شد که نقطه کلیدی کار خود را تغییر دهید و یا به یک موقعیت جدیدی بروید، چنانچه از موقعیت قبلی خود رضایت نداشته باشید. این جاست که به خاطر مهارت و معلومات مناسب تان شما باز هم با آغوش باز پذیرفته خواهید شد. با این همه اگر دانش خود را سرسری اندوخته باشید و یا با یک شانس خوب موقعیتی را بدست آورده باشید، اوضاع طور دیگری به نظر می رسد. بنابراین خود را به آب و آتش می زنید تا در آنجا خود را نگهدارید. قدم به قدم پیش رفتن به شما انعطاف می بخشد و شما را انعطاف پذیر می کند. دانش و اندوخته های شما مورد استفاده عموم قرار می گیرند و مصادره و غیر قابل استفاده نمی شوند بلکه بنیانی محکم و مستدل جهت گام بعدی به جلو می شود. از این معیار شما می توانید خود را هر چه بیشتر تکامل بخشید و گسترش دهید و چیزهای نو کشف کنید و حس خلاق تان هر چه بیشتر شکوفا شود.

این مطلب ادامه دارد... 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

9.  هر کس تاوان منحصر به فرد خود را می پردازد

گاهی اوقات این گونه به نظر می رسد، آن چه را که با رنج و زحمت و مشقت فراوان به دست می آوریم و گاهی به خاطرش می جنگیم و فنا می شویم، دیگری خیلی راحت به دست می آورد، درست به مثابه یک کادو و هدیه ای که بهایی را برایش نپرداخته است یا در حالی که شما با رنج فراوان به طور قسطی وسایل خانه را جهت تامین نیاز روزمره فراهم می کنید.

چون ما در جهان مادی زندگی می کنیم ماورای این جهان را نمی توانیم درک کنیم. ما فقط ظواهر را می بینیم و نمی توانیم پی ببریم، چه اسراری در پس پرده نهفته است بنابراین نمی توانیم تعیین کننده باشیم ما فقط می توانیم درست به هدف برسیم، زمانی که راه خود را هم درست انتخاب کرده باشیم. اگر به هدف نرسیدیم، دو امکان وجود دارد، یک امکان این است که راه مان و هدف مان اشتباه و امکان دیگر اینکه خیری و صلاحی در آن نهفته بوده است. پس اگر یقین دارک که راه درست و هدف کاملا شفاف بوده است، پس باید بدانیم مصلحتی برای مان در آن نبوده است، پس نباید دلسرد و ناامید شویم.

 یک ضرب المثل هندی می گوید: در مورد هیچکس در ابتدا قضاوت نکن، قبل از آنکه پا در کفش هایش نکرده ای و چند کیلومتری را با آن کفش ها طی نکرده ای.

پر واضح است، کسانی پیدا می شوند که سعادت، لذت و خوشبخی کامل به آن ها روی آورده است و اساسا روز به روز شانس های بهتر به آنها رو می کند. همه ما قبول داریم که آدم، ثروتمند باشد بهتر است تا اینکه فقیر باشد. طبیعی است که آدم زیبا و مشهور باشد بهتر است تا اینکه زشت و گمنام باشد. این پر واضح است افراد نفرت انگیز را کسی دوست نخواهد داشت یا گمنامی را هیچ کس نمی خواهد. با این همه، این گونه افراد خوشبخت تاوان موقعیت فعلی خود را پیشاپیش پرداخت کرده اند، با ایده هایی که خلاقانه طرح ریزی کرده و ارایه داده اند، با سرمایه هایی که در این راه هزینه کرده اند، با موجودیت و با تلاش و جستجوی قبلی خود، و ما امروز به عنوان نظاره گر، نتایج حاصله را می بینیم و خود آن ها نیز از آن لذت می برند اما آیا تاوانی را که آن ها به گزاف پرداخت کرده اند را نیز، می بینیم؟ مسلم است که نمی بینیم و چون نمی بینیم باورمان نمی شود و آیا شما باورتان می شود که دیگری یا حتی خودتان مفت و مجانی به چیزی یا جایی رسیده باشید؟ بدیهی است اولین قاعده بازی زندگی، پرداختن بها و تاوان برای نیل به هدف است پس ما با تین نگاهی به تاوان بعدی در می یابیم که همه چیز آسان به دست نخواهد آمد.

من به این باور قطعی رسیده ام که ما همواره درو می کنیم، آنچه را که با دست های خود می کاریم. از این رو وقتی که ادعا می کنیم، دیگران بدون پرداخت تاوان و بدون هیچ گونه زحمتی و یا جانکندنی به موقعیتی یا به هدفی یا به شانسی نایل می شوند، مثل این است که بگوییم: دیروز گندم کاشتم، امروز جو درو کردم. پس مطمئن باشید آنچه امروز درو کرده اید حاصل بذری بوده که دیروز در زمین کاشته اید و آن چه فردا درو خواهید کرد، حاصل بذری است که امروز بر زمین می کارید و در نظر داشته باشید همان بذری که کاشته اید درو می کنید. این ضرب المثل فقط برای من و شما نیست، نزد همگان هم به طور یکسان معتبر است. وقتی ما به انواع افسردگی ها و ناامیدی ها پی می بریم و به منشا و ریشه آن بر می گردیم، در می یابیم که اول از یک احساس گناه و تقصیر رونی شکل گرفته است. بیهوده نیست که یک ضرب المثل یونانی می گوید: در کارهایت سنجیده عمل کن و همواره خدا را مدنظر داشته باش. وقتی شما به افرادی برمی خورید که باعث می شوند حس حسادت شما تحریک شود، ابتدا خوب و دقیق بررسی کنید. سپس از خودتان سوال کنید: می خواهی جایت را با او عوض کنی؟ البته نه فقط با آن جهات مثبت و خوشایند زندگی او، بلکه با تمامی آن جوانب منفی زندگی اش که به او تعلق دارد. من هیچ کس را سراغ ندارم که تحت این شرایط حاضر باشد جایش را با دیگری عوض کند.

 10-  چرا باید تاوان هر چیز را پیشاپیش پرداخت کنیم؟

مادربزرگم همیشه این سخن حکیمانه بر سر زبانش جاری بود: (( چیزی که بهایی برایش پرداخت نشده باشد، ابدا ارزشی ندارد)). این جمله گویای آن است که فقط ما روی چیزهایی به درستی تخمین می زنیم و برایش ارزش قایلیم که مجبوریم خود را برای به دست آوردنش به زحمت بیندازیم. هر قدر این تاوان سنگین تر باشد، ارزشمندتر می شود و برای به دست آوردنش بیشتر جهد می کنیم. این جاست که می شود تشخیص داد، آیا شما جهد و تجربه فراوان آنرا به دست آورده اید یا یک دفعه و ناگهانی به چنگ آورده اید مانند ارث عمه مرحوم. احساسات ذهنی و درونی ما در جهت خوشبخی، شادی و لذت های مان، همواره نقشی بس اساسی و مهمی را ایفا می کنند. ما قبول داریم که هیچ لذتی بدون رنج به دست نمی آید. بنابراین از طریق پرداختن تاوان، دادن زجر جسمی به خود، این احساس در ما همواره بالا و بالاتر می رود. تصور کنید: لذت نوشیدن یک لیوان آب خنک را پس از یک راه پیمایی طولانی در صحرای خشک. دیگر دلایل و توجیهات در انگیزه های ما نهفته است. حس انگیزه در ما زمانی بالاتر می رود که همه چیز خوب و منظم پیش رود و زندگی طبق آهنگ هماهنگ خویش این روال را طی کند. پس باید در نظر داشته باشید، تاوانی را پرداخت کنید که دارای مفهوم و ارزش واقعی باشد و بدانید: پرداخت هر تاوانی هدیه ای در درون خود دارد. در هر زحمتی سودی نهفته است. در درون هر تاوانی پاداشی نهفته است، که از خودش به مراتب بزرگ تر و ارزشمندتر است، در حالی که شما هنوز در میانه راه رسیدن به هدف قرار دارید پس خود را و جهان اطراف خود را تغییر دهید. به طور یقین، در آن مفهومی نهفته است، برای اینکه شما قیمت این تاوان را بپردازید: زحمت کشیدن، رعایت کردن انضباط و نظم و جان فشانی و تمامی این تلاش ها هرچند مخارج هنگفتی در بردارد، با این همه شما را فقط پیشتاز می کند و در نهایت به جلو هدایت می کند، در عمل هم شما را جهت پیشرفت، ترقی و تکامل شخصیتی سوق می دهد. همان شخصیتی که در حال حاضر و در همین لحظه در شما وجود دارد. از این طریق شما پرداخت این تاوان را به رسمیت می شناسید. بر سر پرداخت تاوان ها ما نباید ناراحت شویم و جا بزنیم بلکه با اشتیاق پرداخت کنیم و نتایج مفید را پس از آن ببینیم. حالا پیش خود ارزیابی کنید که هنگام پرداخت آن بر چه نیروهایی غلبه می کنید: احساس قدرت در شما افزون می شود و به آن نیروی نهفته خود بیشتر پی می برید. شما در می یابید که می توانید مقاومت کنید، حس انعطاف پذیری در شما تقویت می شود. شما دارای مهارت جدیدی می شوید و در نهایت پی می برید که همه چیز را ناگهانی نمی توانید به دست آورید و یا نمی توانید تغییر دهید و یا تبدیل کنید بلکه همه چیز زمان خاص خودش را دارد. همچنین شما روز به روز کامل تر می شوید و دارای شخصیتی مستقل و آگاه تر خواهید شد. حس خودارزشی شما افزون می شود، قدرت استقلال و خودآگاهی در شما بالا می رود، و هر چه بیشتر این تاوان ها را پرداخت کنید، این ویژگی ها در شما بهتر شکل می گیرد و گسترش می یابد. این هدیه الهی و آسمانی بهترین مبنای واقعی و مستدل پرداخت هر تاوانی است، زمانی که از ما سوال می شود چرا بایستی در روی کره خاکی مدام تاوان بپردازیم جواب می دهیم: به این طریق رشد می کنیم و همزمان به هدف می رسیم. این حس بنده شدن مضاعف در ما از میان نرود. پس با خوشحالی هرچه تمام تر تاوان ها را پرداخت کنید. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب