Lean Management

مدیریت ناب

Lean Management

مدیریت ناب

مدیریت ناب یک وبلاگ آموزشی و تحلیلی درباره ارزش آفرینی در سازمان و مدیریت و راه هــــــای شناخت و دستیابی به موفقیت در زندگی کاری و فردی است. گروه مهندسی مدیریت ناب متعــهد است هر آنچه که آموخته با شما به اشـــــتراک بگذارد و در ترویج "ما می توانیم" نهایت سعی و تلاش خود را بکار گیرد.

بنام خدا

همواره باید به این نکته توجه شود که نیرویی وجود دارد که به مدد آن، قادر خواهیم بود، تمامی وجوه و عرصه های زندگی خود را دگرگون کنیم. اما به واقع، این نیرو کجاست و ما چه گونه می توانیم از آن استفاده کنیم؟ همه می دانیم تنها وقتی می توانیم به نتایج جدید برسیم که عملکردهای خود را تغییر داده و از شیوه های جدید بهره بگیریم. البته باید این نکته را همواره در نظر داشته باشیم هر رفتاری که از ما سر می زند یا هر کاری که انجام می دهیم، همواره محصول تصمیماتی است که پیش از این اتخاذ کرده ایم: 

نیروی تصمیم گیری، نیرویی است که قادر است همه چیز را تغییر دهد.

همان طور که پیش از این نیز گفته شد، نمی توانیم همه پیش آمدهای و رخ دادهای زندگی را تحت کنترل خود درآوریم، اما قادریم افکار، باورها، احساسات و عملکرد خود را در رویارویی با این قبیل حوادث، کنترل کنیم. باید به این نکته بیندیشیم که در هر لحظه از زندگی، چه تسلیم شویم و چه تسلیم نشویم، همواره امکان انتخاب راهبردها و عملکردهای جدید بسیاری زیادی داریم که تنها به اندازه یک یا دو گام از ما فاصله داشته و در انتظار ما هستند. بسیاری از ما فراموش می کنیم که این توانایی را داریم که آزادانه انتخاب کنیم. 

این تصمیمات ما هستند که سرنوشت ما را رقم می زنند، نه شرایط حاکم بر زندگی ما.

شیوه زندگی امروز شما، محصول تصمیماتی است که در گذشته اتخاذ کرده اید. به طور مثال این که غالب اوقات خود را با چه کسانی می گذرانید، در گذشته چه چیزهایی آموخته یا به عکس، نیاموخته اید، به چه چیزهای عقیده دارید، آیا سختی ها را تحمل کرده و با آن ها مبارزه می کنید یا این که در برابر آن ها تسلیم می شوید، متاهلید یا مجرد، فرزند دارید یا اینکه صاحب فرزندی نیستید، چه تصوری از تاهل و پدرو و مادر شدن دارید، دخانیات مصرف می کنید یا این که اهل مصرف برخی مواد و نوشیدنی ها هستید، چه تصوری از خودتان دارید و درباره خود، چه گونه فکر می کنید و دست آخر آن که چه میزان توانایی و لیاقت های خود را باورد دارید؟ 

تمامی این تصمیمات بر زندگی شما حاکم هستند و آن را هدایت می کنند. اگر به واقع قصد داریم، تحولی در شیوه زندگی مان به وجود آوریم، لازمه آن این است که تصمیمات جدیدی اتخاذ کنیم، از نو برای اهداف کوتاه مدت و دراز مدت مان تصمیم بگیریم، این که از زندگی چه می خواهیم، چه کارهایی را قصد داریم در آینده انجام دهیم ... و این که مسئولیت چه چیزهایی را می خواهیم بر عهده بگیریم. هنگامی که واژه تصمیم را به کار می بریم، تلقی من از آن، نوعی انتخاب واقعی و آگاهانه است. بسیاری از مردم به طور مثال می گویند: (( خوب، من تصمیم می گیرم مقداری وزن کم کنم.)) در واقع آن ها بدین ترتیب، تصمیم بسیار کلی می گیرند و هدفی را که تعیین می کنند دقیقا مشخص نیست. این تصمیمات کلی نمی تواند ما را به هدف نزدیک کند، چرا که خود هدف کاملا مشخص نیست. آن ها با این روش، تنها پیش فرضی از هدف را تجسم می کنند. به عبارت دیگر آن ها تنها با این جمله می گویند: (( اگر بشود می خواهم کمی لاغر شوم )) .

ویژگیهای یک تصمیم واقعی:

یک تصمیم واقعی این است که آن ها با تمامی شرایط و عواملی که بر سر راه تحقق هدفشان قرار می گیرد مبارزه کرده و راه آن ها را سد کنند و در عین حال با تمام قوا بر روی هدف موردنظر متمرکز شوند. هیچ گاه نباید به پشت سر نگاه کنید و تحت هیچ شرایطی نباید از تحقق تصمیم خود صرف نظر کنید.

مطلب درس سوم ادامه دارد ...

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند. سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود.
سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.
حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد
وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است.
سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی....
می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین.
  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

دو مشخصه استثنایی

چنانکه گفتم دو ستون اصلی سیستم تولید ناب عبارتنداز: تولید بهنگام و خودگردان سازی. باز می گویم که مهم ترین شرط تحقق سیستم تولید تویوتا آن است که هر گونه اتلاف (مودا)، عدم توازن (مورا) و اضافه باری (موری) از عملیات تولید حذف شوند. ما از تویودا ساکی چی آموختیم که تنها راه برای آنکه ماشین آلات به واقع در خدمت انسانها باشند آن است که هوش انسانی بدانها اضافه شود. مطلبی که در زیر می آید بخشی از مطالبی است که تویودا ساکی چی بنیانگذار شرکت تویوتا طی مصاحبه ای با هاراگوشی آکیرا بیان داشته است:

در گذشته، صنعت نساجی به بزرگی امروز نبود. بسیاری از زنان سالخورده، کار پارچه بافی را در خانه و به کمک دستگاه های نساجی دستی انجام می دادند. همه خانواده ها به کار مزرعه داری مشغول بودنند و در هر خانه ای یک دستگاه پارچه بافی دستی وجود داشت. تحت تاثیر محیطی که در آن پرورش یافته بودم من شروع کردم به این ماشین پارچه بافی دستی فکر کنم. گاهی تمام روز را صرف تماشای مادربزرگم می کردم که در اتاق دیگری داشت پارچه می بافت. و سرانجام هم توانستم به سازوکار ماشین پارچه بافی مادریزرگم پی ببرم. هرچه بیشتر تماشا می کردم، علاقمندتر می شدم.

در مواجهه با هر مشکلی، من پنج بار می پرسم چرا. این رویه تویوتایی در واقع از عادت تماشا کردن مستمر تویودا ساکی چی، اقتباس شده است. ما می توانیم درباره بهبود عملیات حرف بزنیم، اما اگر ندانیم واقعا عملیات تولیدی چگونه انجام می گیرد، نمی توانیم هیچ کار مفیدی را انجام دهیم. اگر هر روز در کارخانه بیاستید و آنچه را که اتفاق می افتد، از نزدیک مشاهده کنیم، آنگاه و فقط آنگاه می توانید دریابید به راستی چه باید کرد. اگر چشمان خود را باز کنیم و در کارخانه به درستی بنگریم آنگاه درخواهیم یافت که به راستی چه اعمالی اتلاف هستند و چه اعمالی اتلاف نیستند. و نیز فقط آنگاه خواهیم توانست راههایی را بیابیم که حرکات را به کار واقعی مبدل می سازند. متن زیر را تویودا ساکی چی با هدف برانگیختن مردم ژاپن نوشته است:

سوالاتی که هم اکنون سفیدپوستان مطرح می کنند، این است: ژاپنی ها چگونه می توانند به تمدن مدرن کمک کنند؟ چینی ها لااقل قطب نما را اختراع کرده اند، اما ژاپنی ها چه اختراعی داشته اند؟ ژاپنی ها که مقلد صرف هستند؟ اینها حرف هایی است که آنها می زنند. به همین دلیل است که من معتقدم ژاپنی ها باید به موضوع دستآورد خود برای تمدن بشری با جدیت تمام توجه کنند. من نمی گویم ما باید با آنها بجنگبم، اما باید هوشمندی و توانایی خود را بر مصطبه اثبات بنشانیم و ننگ مقلد بودن را از دامن میهن خود یزداییم. ما به جای اینکه جنگ به راه اندازیم و ستیزی بین المللی برپا کنیم باید به چنان سطحی از پیشرفت دست یابیم که بتوانیم توانایی ها و استعدادهای خود را به جهانیان نشان دهیم. آنچه که من از آن سخن می گویم دستیابی به عزت و اقتدار است از طریق توانایی ها و ظرفیت های خودمان و بدون دستیاری هیچ نیروی از خارج.

وقتی تویودا کی ئی چی رو از مدیران خود خواست تا طی سه سال به آمریکایی ها برسیم، همین روحیه بود که در وی موج می زد. وقتی در نوامبر 1935 خودروی مدل تویوتا در بخش شیبائورای توکیو به نمایش درآمد، تویودا کی ئی چی رو سخنی را بازگو کرد که زمانی سلف او به وی گفته بود: من کوشیدم از طریق نساجی به کشورم خدمت کنم، تو نیز بکوش از طریق خودرو به کشورت خدمت کنی. هر دوی آنها بخش مهمی از عمر خود را صرف تولید کرده بودند و به هر چیز با واقع بینی، خونسردی و بی طرفی می نگریستند. آنهـا جامع نگری یک شطرنج باز حرفه ای را داشتند و می توانستند به طور دائم استراتژی های لازم را طراحی کنند. آنها می دانستند که چگونه می توانند کیش و مات کنند. آنها درباره ایده هایشان حرف نمی زد، بلکه آنها را به واقعیت درمی آوردند. پیدا کردن موضوعی برای اندیشیدن و خیره نگریستن بدان تا زمانی که به درک کنه آن راهی بگشاید و به شناخت ماهیت آن نائل آید. در سال 1911، تویودا ساکی چی به اروپا و آمریکا رفت. وقتی در آمریکا دستگاه های پارچه بافی خودکار را از نزدیک مشاهده کرد و آنها را با دستآوردهای عالی گذشته خود در این دوره مقایسه نمود به برتری نوآوری های خود آگاهی یافت. هم از این رو، پس از بازگشت توانست آن روح مقاوم و سرسخت قبلی خود را بازسازد. ایشان دارای قوه تخیلی بدون مرز و در عین حال بس واقع گرایانه بود. 

مسیر طی شده، مسیر تکوین صنعت مدرن ژاپن بوده است. آنچه که تمام این مراحل را به هم متصل می کند، کوشش برای ساختن یک تکنولوژی مشخصا و بنیادژاپنی است. رسالت ایشان در زندگانی، کار و جهان، آن بود که اندیشه و خرد مردمان ژاپن را پرورش و آموزش دهد، محصولات خاص ژاپنی را بفروشد که به کمک همین اندیشه و خرد تولید شده اند و بر سطح رفاه مردمان ژاپن بیافزاید. من سخت تحت تاثیر پیگیری و پافشاری ایشان دربه کار گرفتن اندیشه و خرد ژاپنی قرار گرفتم. آنچه ما صادر می کنیم همانا باید توانایی اندیشه ای باشد که در هیات کالاها متبلور شده اند. ایشان آدم بسیار امیدواری بودند. ایشان بر اهمیت همکاری میان دانشگاه و صنعت تاکید می کرد. او باور داشت که برای هر کاری، پی ریزی بنیادی استوار، از هر چیز دیگری مهم تر است.

وقتی فروش یک مدل کاهش می یابد، هزینه ها افزایش می یابند. خودروهایی که تقاضای آنها کاهش می یابد، باید ارزان تر تولید شوند تا بتوان از فروش آنها سودی به دست آورد. من فکر می کنم کار کردن در شرکتی که به دلیل کاهش فروش، مشکلاتی برای حل کردن دارد، بسیار ارزشمندتر از کار کردن در شرکتی است که در آن فروش دارد افزایش می یابد. شرکتی که مشکل دارد، شرکتی است که در آن امکان زیادی برای بهبود وجود دارد. برای تکامل سیستم تولید تویوتا، من دائما تلاش کردم به شیوه دیگری بیاندیشم و به نحوی از خرد متعارف و عقل سلیم مورد قبول همگان، فراتر روم و بر خلاف آن فکر کنم. من همیشه به مدیران، سرپرستان و سرکارگران و کارگران توصیه کرده ام وقتی به سراغ کار خود می روند، سعی کنند بسیار انعطاف پذیرانه و آزادانه بیاندیشند. چون تنها از این طریق است که می توانند شرایط کاری خود را بهبود بخشند. از نابخت یاری ذهن من تمایل زیادی دارد که هر چیزی را منجمد و کریستاله کند و به همین دلیل من هر روز تعاریف خود را از چیزها اصلاح می کنم و خود را وامی دارم تا به شیوه ای خلاق و نو بیاندیشم. من همیشه با خود می گویم علی رغم تمام بهبودهایی که حاصل آمده اند، در عرصه تولید، همواره کارهای زیادی برای انجام دادن و اجرا دارد، کارهای زیادی که باید انجام شوند..... پس شروع کنیم. بهبود بهره وری در دوره رشد پایین و کند اقتصادی چگونه می تواند انجام گیرد. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

شیر تنبل

یک روز آفتابی شیری در بیرون لانه اش نشسته بود و داشت آفتاب می‌گرفت؛ در همین حال روباهی سر رسید

روباه: می‌دونی ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده.

شیر : اوه. من می‌تونم به راحتی برات درستش کنم.

روباه : اوه. ولی پنجه‌های بزرگ تو فقط اونو خرابتر می‌کنه.

شیر : اوه. نه. بده برات تعمیرش می‌کنم.

روباه : مسخره است. هر احمقی میدونه که یک شیر تنبل با چنگال‌های بزرگ نمی‌تونه یه ساعت مچی پیچیده رو تعمیر کنه.
شیر : البته که می‌تونه. اونو بده تا برات تعمیرش کنم.

شیر داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتی با ساعتی که به خوبی کار می‌کرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شیر دوباره زیر آفتاب دراز کشید و رضایتمندانه به خود می‌بالید.

بعد از مدت کمی گرگی رسید و به شیر لمیده در زیر آفتاب نگاهی کرد.

گرگ : می‌تونم امشب بیام و با تو تلویزیون نگاه کنم؟ چون تلویزیونم خرابه.

شیر : اوه. من می‌تونم به راحتی برات درستش کنم.

گرگ : از من توقع نداری که این چرند رو باور کنم. امکان نداره که یک شیر تنبل با چنگال‌های بزرگ بتونه یک تلویزیون پیچیده رو درست کنه.

شیر : مهم نیست. می‌خواهی امتحان کنی؟

شیر داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتی با تلویزیون تعمیر شده برگشت. گرگ شگفت زده و با خوشحالی دور شد.
حال ببینیم در لانه شیر چه خبره؟در یک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسیار پیچیده بوسیله ابزارهای مخصوص هستند و در طرف دیگر شیر بزرگ مفتخرانه لمیده است.

نتیجه :

اگر می‌خواهید بدانید چرا یک مدیر مشهور است به کار زیردستانش توجه کنید.

اگر می‌خواهید مدیر موفق و مؤثری باشید از هوشمندی و ارتقاء کارکنانتان نهراسید بلکه به آنها فرصت رشد بدهید. این مسأله چیزی از توانمندی‌های شما نمی‌کاهد.

به قول بیل گیتس، مدیران موفق افراد باهوش‌تر از خود را استخدام می‌کنند.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

اکنون زمان آن فرا رسیده تصمیم خود را بگیرید. همین حالا با خود عهد کنید از این پس دیگر هرگز افسردگی، نومیدی و یاس به خود راه نخواهید داد و خود را انسانی فرض نخواهید کرد که کاری از دست او ساخته نیست. این سخن بدین معنی نیست که شما در رویارویی با مشکلات و سختی ها، چشم خود را به روی واقعیات ببندید، بلکه هدف از بیان این نکته آن است که:

1.        احساس افسردگی و اندیشه ناتوانی و عقیم بودن را از خود دور کنید و اقدامات ضروری برای اعمال تغییر در زندگی تان را به عمل آورید.

2.      حتی اگر شرایط فعلی شما رسیدن به اهداف تان را امری ناممکن جلوه دهد، با این همه شما قادرید هر زمان که بخواهید، ورق را برگردانید.

واقعیت این است که همه ما به نوعی با مشکلات روبرو می شویم، ناامیدی و خشم را تجربه می کنیم، اما آن چه مهم است، نحوه برخورد و عملکرد ما در رویارویی با این پس روی ها و بازگشتن به شرایط مطلوب است. این نکته بیش از هر امر دیگری زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

 همواره باید به خود یادآور شویم:

خداوند هیچ گاه با ما سر دشمنی ندارد، اما اغلب آن چه او از ما می خواهد این است که در رویارویی با دشواری ها، بردباری و پشت کار خود را از دست ندهیم. هیچ کاری نشدنی نیست. وقتی برای انجام کاری تلاش کنید و تلاش شما با موفقیت روبرو نشود، اگر از این عدم موفقیت بیاموزید که دفعه بعد آن کار را با کیفیتی بهتر انجام دهید، این به اصطلاح شکست به واقع، پیروزی است. سخن قصاری که همواره مرا در زندگی، یاری داده است:

1.      پیروزی، نتیجه تصمیمات صحیح

2.      تصمیمات صحیح، نتیجه کسب تجربه

3.      و تجربه، نتیجه تصمیمات غلط است

هرگز فراموش نکنید! وقتی تلاش می کنیم تا روز به روز به سوی بهتر شدن پیش برویم و از اشتباهات مان درس بگیریم، در این صورت موفقیت از آن ما خواهد شد. بیاید یک بار با دقت به خودمان نگاه کنیم. به راستی چه انگیزه یی ما را به فعالیت وا می دارد؟ ...

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

برایان ادیسون می گوید: 

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را همزمان در هوا نگهدارید و مانع  افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و  باقی آنها  شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن  توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد  آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و  خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند  از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر  جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده  دیگر آرامشی ندارد.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

سال ها پیش، مردی با این آرزو که روزی نوازنده یی مشهور شود، درس و تحصیل را رها کرد و روانه شهر شد. برای او که دبیرستان را رها کرده بود و در هیچ زمینه یی تجربه نداشت، پیدا کردن کار کمی دشوار به نظر می رسید. او در بارهایی که ساختمانی کهنه و قدیمی و محیط ناسالم داشت پیانو می نواخت، آواز می خواند و هنر موسیقی خود که تمام دارایی او به شمار می رفت برای کسانی عرضه می کرد که از بس نوشیده بودند، کوچک ترین توجهی به حضور او نداشتند. می توانید تصور کنید که او چه اندازه خود را دلسرد و ناامید و تحقیر شده احساس می کرد؟ دیگر به کلی خسته، افسرده و درمانده شده بود. شب ها، در اتاقک های ماشین های لباس شویی خودکار می خوابید، چراکه هیچ پولی در بساط نداشت با این همه تنها چیزی که او را سرپا نگه داشت، عشق به دختری بود که او را زیباترین زن جهان می دانست. روزی سرانجام، دوست دخترش هم او را ترک کرد و در این شرایط او احساس کرده که زنده بودن دیگر برایش معنایی ندارد و تصمیم به خودکشی گرفت. اما پیش از آن، آخرین تلاش خود را برای خلاصی از شرایطی که در آن گرفتار شده بود انجام داد و برای آخرین بار کوشید به خود کمک کند. با این فکر، روانه یک کلینیک اعصاب و روان شد و در همین کلینیک بود که زندگی اش به کلی دگرگون شد. نه به این جهت که آن جا شفا یافته بود، بلکه به جهت دیدن وضع رقت آور انسان هایی که در آن جا به سر می بردند و با وجود آنکه در مقایسه با او شرایط بسیار بدتری داشتند، اما با این وجود هنوز به زندگی ادامه می دادند! او در آنجا دریافت که به واقع، هیچ مشکل حادی در پیش روی او نیست و همان روز قسم خورد که هرگز برای بار دوم به چنین وضعی دچار نشود. او به سختی کار کرد و برای رسیدن به هدفش به میزانی که لازم بود وقت گذاشت و از آن جا که ایمان داشت از استعداد و توانایی لازم برای نوازندگی برخوردار است، سرانجام، موفقیت را از آن خود ساخت.

زندگی همیشه ارزش آن را دارد که برای آن زنده بمانیم و همواره موهبت های بسیاری در زندگی وجود دارند که به جهت برخوردار بودن از آن ها می توانیم شاکر و سپاس گزار باشیم. این گونه بود که او تسلیم نشد و به عوض آن، راهی را که انتخاب کرده بود را ادامه داد. حقیقت این است که موفقیت ها یک شبه به دست نمی آید، اما سرانجام روزی از راه می رسد. امروزه همه در سراسر دنیا، این نوازنده بزرگ را می شناسند. نام او بیلی جول است. 


  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

هنگامی که راه های جدید را برای رسیدن به آن چه می خواهیم، می آزماییم، بهترین خواسته های خود را برای حصول به هدف از دست می دهیم و با وجود این به هدف خود نمی رسیم و در پایان اغلب از این که دوباره تلاش خود را از سر بگیریم، هراس داریم. وقتی به مرحله یی می رسید که مایل نیستید بار دیگر شانس خود را بیازمایید، در حقیقت به نوعی درماندگی اکتسابی دچار شده اید و در پی آن، آرام آرام، خواسته یا ناخواسته این احساس در شما شکل می گیرد که انسانی بی چاره و درمانده هستید. اما خوشبختانه باید بگویم در اشتباه هستید. تنها و تنها اگر شیوه تفکر و احساسات خود را عوض کنید، همین امروز هم می توانید تغییری بنیادین در زندگی خود ایجاد کنید. و این جمله ادیسون را به یاد داشته باشید که "دل گرمی و شهامت خود را از دست نمی دهم، چراکه هر شکستی، یک گام به سوی پیروزی است".

نخستین گام برای تغییر در نوع زندگی این است که پیش از هر کاری، خود را از قید این عقاید منفی و تصورات باطل که دیگر هیچ کاری از دست شما ساخته نیست رها کنید. اما چگونه می توان به این هدف دست یافت؟

1.        درک این واقعیت که گذشته، آینده شما نیست.

مهم نیست که شما دیروز چه کرده اید، مهم این است که هم اکنون در این لحظه چه می کنید. چه بسیار انسان هایی که در حالی که از آیینه عقب اتومبیل خود را به سوی آینده به پیش برانند و یقینا این امر پی آمدی جز تصادف به دنبال نخواهد داشت. همهنیروهای خود را بر آن چه امروز برای بهبود شرایط زندگی خود قادر به انجام آن هستید متمرکز کنید.

2.      پشتکار و سماجت در راه رسیدن به هدف ارزش مند است.

اغلب انسان ها می کوشند با استفاده از هشت، نه یا ده روش به نتیجه دلخواه خود برسند و وقتی هیچ یک از آن روش ها موفقیتی به همراه نداشت، دست از تلاش برمی دارند و تسلیم می شوند.کلید موفقیت در این است که در زندگی و با حضور و وجود شرایط کنونی تصمیم بگیریم چه چیز برای ما در اولویت نخست قرار دارد و آن گاه روز به روز مصمم تر روی آن کار کنیم، حتی اگر تلاش های مان در ابتدا موفقیتی با خود به همراه نداشته باشند.

 همواره باید به خود یادآور شویم:

من قادر هستم بر هر مشکلی غلبه کنم، تنها اگر عملکردی مصمم، مثبت، صحیح و هدفمند داشته باشم. پیام من به شما یک پیام سهل و آسان است که شما در اعماق قلبتان به حقیقت آن اذعان دارید: اگر استوار، راسخ و با پشتکار، برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید و علاوه بر آن، در این راه انعطاف پذیری لازم را داشته باشید، سرانجام خواهید توانست به آنچه می خواهید دست یابید. به شرط آن که این تصور را که راه چاریی برای شما وجود ندارد، از خود دور کنید. آیا عاقلانه نیست از این دستور تبلیغ "نایک" پیروی کنیم که می گوید: تنها در پی انجام کار باش؟ می دانید چرا بسیاری از انسان ها از انجام کار سر باز می زنند؟ چون آدم ها می ترسند از عهده انجام کار برنیایند.

  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد، نشد که نشد. او می‌دانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند به دنبال بز همان. عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون بز نتواند از آن بگذرد... نه چوبی که برتن و بدن بز می‌زد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته. پیرمرد دنیا دیده‌ای از آن جا می‌گذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را می‌دانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد. بز به محض آنکه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید.
چوپان مات و مبهوت ماند. این چه کاری بود و چه تأثیری داشت؟پیرمرد که آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان می‌دید گفت:
تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب می‌دید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد آب را که گل آلود کردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید.
و من فهمیدم این که حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمی‌گذارد و خود را نمی‌شکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را می‌پرستد.  
  • گروه مهندسی مدیریت ناب

بنام خدا

جایگزینی یا نگهداری تجهیزات

از ارزش ماشینی که در دهه 1920 خریده شده است، ذره ای کاسته نخواهد شد اگر و فقط اگر از آن در سطح بالایی نگهداری شود، و هنوز بتواند یک نرخ عملیات پذیری نزدیک به 100 درصد را تضمین کند و بار سنگین تولیدی را که برایش مقرر شده است، تحمل نماید. از سوی دیگر، درباره ماشینی که در سال قبل، خریداری و از آن به نحو بد و ضعیفی نگهداری شده است و نرخ عملیات پذیری کنونی آن نیز فقط 50 درصد است، باید بدانید که 50 درصد از ارزش آن کاهش یافته است. ارزش یک ماشین از روی سال هایی که کار کرده و یا از روی سن آن تعیین نمی شود، بلکه از روی قدرت درآمدزایی کنونی آن تعیین می شود. برای ارزیابی اقتصادی جایگزینی ماشین آلات قدیمی می توان از روش های مختلفی استفاده کرد، روش های چون مقایسه تجزیه و تحلیل هزینه ها یا مقایسه سود سرمایه گذاری هر یک از گزینه ها. اما آیا این روش ها که چنین منطقی هم به نظر می رسند، واقعا در کارخانه هم قابل استفاده اند؟ ما نباید این واقعیت را فراموش کنیم که این روش ها همگی بر مفروضاتی مبتنی هستند. خیلی ها در مواجهه با ماشین خرابی که بد نگاهداری شده است، از این روش های ارزیابی اقتصادی استفاده می کنند و نتیجه می گیرندکه انتخاب برتر همان تعویض چنین ماشینی است. اما من معتقدم این رویه، کاملا نامعقول است. نظر من این است که اگر سطح نگهداری و تعمیرات شرکت کافی باشد، تعویض یک ماشین نو با یک ماشین قدیمی به هیچ وجه اقتصادی تر و ارزان تر تمام نمی شود، حتی اگر نگهداری ماشین قدیمی متضمن صرف هزینه باشد. اما به هر حال، چه ماشین ها را تعمیر و چه ماشین نو بخریم، مهم آن است که اگر از آنها به خوبی نگهداری نکنیم و آنها را به سوی از کارافتادگی برانیم، در نهایت مجبور خواهیم شد برای تعویض ماشین آلات، هزینه بسیار گزافی را متحمل شویم. هر چند برای تصمیم گیری درست در مورد جایگزینی ماشین آلات باید موضوع را مورد به مورد بررسی کنیم، اما به تجربه بر ما معلوم شده است که وقتی در کارخانه ای، سیستم نگهداری و تعمیرات بهره ور فراگیر پیاده شود آنگاه در اغلب موارد، حفظ ماشین های قدیمی اقتصادی تر از جایگزینی آنها با ماشین های جدید خواهد بود.

تحولات اقتصادی و تولید بهنگام 

مدیریت کسب و کار باید بسیار واقع بینانه باشد. البته آینده نگر بودن خوب است، اما به شرط آنکه با واقع بینی توام باشد. در دوران کنونی، چه بسا ندیدن واقعیت ها و تغییرات بی وقفه آنها، باعث سقوط سریع کسب و کار شود. در واقع محیط پیرامون ما بسیار بی رحم است. در دوره رشد بالای اقتصادی، وقتی شرکتی تولید خود را افزایش می دهد و تا زمانیکه از لحاظ مقدار تولید بر رقبا پیش نمی گرفت، احساس آرامش نمی کنند. بدین سان بدون توجه به بازدهی، بر تعداد ماشین آلات و نیروی انسانی افروده می شد. و در نتیجه سود متناسب با فروش افزایش نمی یافت. اما اکنون باید بگویم کسانی که چنین ذهنیت واکنشی ماقبل مدیریتی ایشان را راضی می کند، در جهان امروز دیگر جایی ندارند، در این جهانی که هر کسب و کاری برای بقاء، نیازمند تلاش و توجه بی وقفه است. شرکتی که واقعا در جستجوی یک بهینه سازی درست است، ممکن است در دوران رشد بالای اقتصادی، بی آنکه بر میزان تجهیزات و کارگران خود بیافزآید، صرفا به یک رشد 5 درصدی در فروش اکتفاء کند. در مقابل، دیگر شرکت ها ممکن است به راحتی 10 درصد بر میزان فروش خود بیافزآیند به این امید که این افزایش فروش، سود آنها را افزایش داده و آنها خواهند توانست وام های خود را بپردازند و شرکت خود را گسترش دهند. چنین کارهایی در نهایت فقط باعث کاهش ارزش محصولات شرکت، تولید اتلاف و عدم توانایی در پاسخ به تغییرات محیطی و به ویژه شرایط رکودی خواهد شد.

ادامه حیات در دوران رشد پایین اقتصادی

اکنون باید نرخ رشد کلان اقتصادی بالای 5 درصد را رونق و نرخ رشد 3 تا 5 درصدی را یک نرخ رشد معمولی و طبیعی تلقی کنیم، چراکه نرخ رشد آتی ممکن است صفر یا حتی منفی باشد. باید از هم اکنون آماده باشیم. در یک رکود مزمن یا رشد پایین اقتصادی، بنگاه های خصوصی باید با قدرت تمام بکوشند تغییرات لازم را به وجود آورند. در سیستم تولید ناب همچنان باید هر گونه اتلاف، عدم توازن و اضافه بار از تمامی فعالیت های تولیدی حذف شود. و این اقدامات، هیچ یک واکنش هایی منفعلانه یا تدافعی در مقابل وضعیت کنونی نیستند، بلکه همگی جزئی از سیستم مدیریتی تویوتا محسوب می شوند. 

  • گروه مهندسی مدیریت ناب