بنام خدا
در داد و ستد اجتماعی مهم این است به یک نتیجه متعادل دست یابید. همان اندازه که می گیرید، پس دهید. البته منظورم این نیست که با طرف خود یک به یک حساب کنید. تعادل و نتیجه کار شما باید در همه زمینه های زندگی تقسیم شود و دارای توازن باشد. بزرگوارانه عمل کنید، آن جا که علاقه دارید و یا موقعیت چنین ایجاب کند، اگرچه زیادی هم پس نگیرید ولی هیچ وقت عنوان نکنید که پشیمان شده اید. وقتی که شما تعادل مبادلات را در رفتار اجتماعی رعایت کردید، به این نتیجه خواهید رسید که هر دو آن ها در واقع یکسان هستند، انرژی های مثبتی که از یک فرد به فرد دیگری سرازیر می شوند.
استرس مثبتمورد بزرگی که به راحتی می تواند شما را از حالت تعادل خارج کند، مساله هیجان است و مقابل آن آرام گرفتن است. هر نوع استرس مثبت (( اوی استرس )) نامیده می شود. که در نتیجه هیجان مثبت کاری ـ به دلیل علاقه به کار ـ به وجود می آید. در یک نگاه دقیق تر لحظات آرامش بخش هستند که می تواند در شما حالت تعادل و توزان ایجاد کند. در مقابل برخی از فشارها و استرس ها به گونه ای است که فرد احساس ضعف می کند. در چنین شرایطی مرزی برای خود بکشید و فضای امن آزاد برای خود در نظر بگیرید. چنانچه با اراده محکم و استوار چنین حد و مرزهایی را برای خود حفظ کنید، خواهید دید که نتایج آن برای تان شگفت آور است. توجه داشته باشید درست به همان مقداری که فشارهای خارجی تاثیرگذار هستند، اعمال و رفتار خود ما نیز مسبب بعضی از فشارها و تنش های داخلی است. چنانچه بتوانیم کاری را با آرامش خاطر تمام کنیم، برای مان به مراتب لذت بخش تر است. چنانچه شخص طوری مشغول و متمرکز شود که از خودش غافل بماند تعادل و توازن را از دست خواهد داد. وقتی که شما هم از مساله رنج می برید، سعی کنید آن فکر را رها کنید و بی جهت ذهن خود را مشغول نگه ندارید و با خود بگویید: هر کاری از دستم برآمد، کردم و دیگر تمام است. اما در این میان موقعیت خطرسازی وجود دارد که انسان همه چیز را ضمن خونسردی، سرسری بگیرد. یعنی در زمان و مکان فعلی حالتی انفعالی به خود بگیرد و کاملا بی تفاوت جلوه کند. در این جا این ضرب المثل هندی مصداق پیدا می کند: آرامش علی الظاهر بسیار خوب است اما مواظب باشید که بی خیالی مفرط انسان را راحت نمی کند بلکه از درون به تب و تاپ می اندازد و از بیرون منفعل و واخورده و منفی جلوه می دهد. وقتی شما همه چیز را به بی خیالی بگذارید، انگیزه و هدف به طور کلی از زندگی شما محو می شود و اوقات شما هرز و بیهوده طی می شود.
هیجان و آرامش در حالت تعادل
هیجان و آرامش در حالت تعادل در واقع به این منظور است، وقتی که کار زیاد انجام دادیم پس از آن عدم فعالیت و استراحت در حالت تعادل است مانند ریتم های تنفسی دم و بازدم عمل می کنند. نفس کشیدن مانند کار کردن و نفس را بیرون دادن مانند استراحت کردن است.
هیچ کس زمان کار و استراحت را به شما تحمیل نمی کند، بلکه خود شما باید آنرا برای خود تنظیم کنید. بنابراین قبل از آنکه کاملا خسته و بی رمق شوید، فورا دست از کار بکشید. چنانچه مشغول فعالیت شدید هستید، وقفه ای میان این فعالیت بیندازید و استراحت کنید. با انجام این امور شما مشاهده خواهید کرد تعادل در کار و استراحت شما را به حرکت وا می دارد و به شما انگیزه مثبت جهت ادامه کار می دهد، اما شتاب هر چه تمام تر به سوی هدف، شما را از مسیر اصلی دور می کند و دیرتر به هدف می رساند. این سطوح بسیار به هم نزدیک و در تعامل با یکدیگر هستند، به طوریکه فرد اگر در حوزه شغلی دچار تنش شود و اضطراب شود، این حوزه به حوزه خانوادگی او نیز منتقل می شود. وقتی فرد از چندین سطح عملکرد صحیح باز بماند، دچار عدم تعادل می شود. برای بخش های مختلف سطوح زندگی شما فرم و استاندارد خاصی وجود ندارد که بخواهید از آن الگو بگیرید. هیچ کس نمی تواند برای شما تعیین کند، واکنش رفتاری شما در تعامل با سطوح مختلف زندگی تان چند درصد مثبت بوده است و یا چند درصد دیگر باید افزایش یابد تا آن حالت تعادل و توزان به وجود آید، زیرا موقعیت زندگی شما به خود شما کاملا وابسته است و منحصرا خود شما بایستی سکان هدایت آن را در دست بگیرید و این را هم بدانید، هیچ کس نمی تواند مذاق شما را برای یک غذای نامطلوب تغییر دهد. اما یک چیز کاملا مشخص است آن هم وقتی که شما یک مورد را تحت بررسی قرار می دهید، زمان برایش صرف می کنید و به نحوی این خلا را پر می کنید تا بتوانید تعادل را برقرار کنید، در غیر اینصورت راحتی زندگی را از دست می دهید و به مخاطره می افتید. پس از آن رشد و تکامل شخصی شما متوقف می شود، خود را تنها می بینید و یا باعث نتایج ناخوشایندی در گستره های دیگر زندگی می شوید. وقتی دچار حالت های می شوید که تعادل خود را از دست می دهید اینگونه عمل کنید:
· سعی کنید دریابید، در کدام موارد دچار عدم تعادل می شوید
· سعی کنید دریابید آن دلایلی را که باعث یک طرفه بودن شما شده است کدام مواردند
· توجه خود را بیشتر به طرفی متوجه و معطوف سازید که تا به این لحظه نسبت به آن کم توجه بوده اید.
جهت بررسی اینکه شما در زندگی تعادل و توازن دارید یا خیر از روش های زیر بهره بگیرید:
1. یک برگه را بردارید و یک خط از راست به چپ آن در عرض بکشید
2. با رعایت فاصله مناسب جنبه های مختلف زندگی را بنویسید
3. دور هر یک از آنها دایره بکشید. برای جنبه های که بیشتر برای آن وقت می گذارید دایره بزرگتر و برای جنبه های که وقت کمی برای آنها می گذارید دایره کوچکتر
4. با نگاه کردن به کاغذ می توانید ببینید آیا زندگی شما حالت تعادل و توازن خود را حفظ کرده است یا نه؟ در نظر داشته باشید که از تعدیل یک بخش فعال تر و بزرگ تر به بخش های نا فعال کوچک تر می توان حالت موازنه را بوجود آورد.
با بکارگیری اصول فوق شما یک سیستم جدید در زندگی خود پیاده کرده اید که برای رسیدن به تعادل از افراط کاری ها دست کشیده اید و به دیگر حوزه های بی اهمیت نیز پرداخته اید. هر چند که این حوزه ها اصلا بی اهمیت نیستند بلکه شما به آن اهمیت نمی دادید، بنابراین وقتی شما به دیگر حوزه ها بها دادید و خدمت رسانی کردید، از این طریق در مقابل بسیاری از بحران های خطرساز زندگی مصون مانده اید. به موقع جلو بروز بحران را گرفتن نیز خود حالتی از تعادل و حفظ آن در زندگی به شمار می رود. پس سعی کنید در کنار تمامی این موارد مذکور، روال و روند زندگی شما تغییرات فاحشی پیدا نکند. هرچه کامل تر و با نظم تر و به هم پیوسته تر این شبکه های زندگی در هم گره بخورند، بهتر می توانید در مقابل بحران های زندگی مصون بمانید. شبکه محکم زندگی این جاست که این امکان را برای تان میسر می کند که نه فقط در زمان بحران به تعادل برسید، بلکه در هر زمانی دیگر به موقع این امکان را در اختیار شما قرار می دهد. بنابراین برقراری تعادل برای هر یک در سطوح مختلف جهت آسیب نرساندن به سطوح دیگر، واقعا ضروری و مهم به نظر می رسد. نوعی حالت تعادلی وجود دارد که بر تمامی ضد و نقیض های عینی در سطوح زندگی تسلط دارد. جسم، روح و روان این مثلث هم زاویه به عنوان سمبلی جهت برقراری تعادل جسمی و روحی که فرد نباید از آن غافل بماند. اگر می خواهید که همیشه سالم و پر انرژی باشید، باید به موقع به علایم هشدار دهنده بدن توجه کنید، آن علایم دقیقا برای تان اخطار می فرستد که نیاز به استراحت دارد یا حرکت و یا نیاز به کدام مواد غذایی دارد تا خود را بوسیله آن ترمیم کند و سرشار از انرژی سازد. پس سعی کنید به جسم خود توجه کافی داشته باشید و آن را بسیار با ارزش تلقی کنید، ولی بدون آنکه در آن افراط کنید. روح قادر به حل معمای سوالات ذهن است. به راحتی می تواند به سوالات شما پاسخ دهد و به شما در جهت گسترش معلومات خودتان یاری دهد و این امکان را در اختیارتان می گذارد، تا دنیا را در ابعاد وسیع تری نگاه کنید. روح، می تواند زمینه ساز انگیزه های شما شود و راه خودشناسی و مردم شناسی را به راحتی برای تان هموار گرداند. هر چند افکار نقش تعیین کننده دارد اما مسیر درست و جهت یابی صحیح را روح نشان می دهد. بنابراین به روح خود هیجانات مثبت و با ارزش و سازنده را هدیه کنید و از این طریق آن را همواره شاداب نگه دارید. روان باید ورای مسایل عینی، مادی و ظاهری باشد. در حقیقت روان کمتر به جسم وابسته است و بیشتر به موارد ایده آل وابسته است. روح بیشتر با زیبایی ها سازگار است و طالب خوبی ها است. در واقع چشم باید زیبایی ها را ببیند، همان چیزی که روح و روان شما به آن نیازمند است. آن چه روان به آن شدیدا نیازمند است مفهوم و معنی است. وقتی که شما نمی دانید برای چه چیز کار را انجام می دهید، لذت زندگی از دید شما ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد. ممکن است مدتی به خاطر علاقه و یا بهره دهی شما را سرگرم و راضی نگه دارد، اما در درازمدت، روان شما از شما سوال خواهد کرد: به چه جهت و شما بدون پاسخ آزرده خاطر می شوید. وقتی شما یک مفهوم خاصی از زندگی را پیش خود تداعی می کنید و هدفی هم بر آن مدنظر قرار می دهید، زندگی شما را معنی دار و هدف دار می کند و روان شما را راضی نگه می دارد. پس تلاش شما باید در همین راستا باشد، برای رسیدن به تعادل میان جسم، روح و روان کارهای روزمره را به گونه ای تنظیم کنید، که به روح و روان شما آسیبی نرسد. چنانچه هنگام انجام امورات روزمره به هر سه مورد اهمیت و بها دادید، بدانید که در حالت تعادل کامل به سر می برید.
- ۰ نظر
- ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۵:۳۴
- ۲۶۲ نمایش