موفقیت در کار: اگر دیدنی بود که ...؟
بنام خدا
میگویند در روزگار قدیم در روستایی دوردست، آب سرچشمه به دلیلی نامشخص گلآلود و بدطعم شده بود. اهالی روستا هر چه گشتند علت آن را نفهمیدند. مردم مریض شدند و بیآبی به مشکلی بزرگ تبدیل شد. به ناچار اهالی پولی جمع کردند و به شهر رفتند و یک متخصص آبشناس را با هزار زحمت و هزینه به روستا آوردند. آبشناس بزرگ بعد از اینکه کلی استراحت کرد و از اهالی باج گرفت، سرانجام لطف کردند و سروقت سرچشمه رفتند. میگویند آن آبشناس بلندمرتبه، نگاهی ظاهری به چشمه کرد و جرعهای از آب نوشید و گفت: «چقدر این آب کثیف و بدمزه است!؟» بعد گشتی اطراف چشمه زد و با بیاعتنایی شانههایش را بالا انداخت و گفت: «من که چیزی نمیبینم! و اصلا نمیفهمم برای زلالی آب و خوشطعمی آن باید چه کنم!؟»
در بین اهالی کودکی بود که مثل بقیه نتوانست ساکت بماند و بلافاصله گفت: «اگر دلیلش دیدنی بود که خودمان میدیدیم و دیگر نیازی به تو نداشتیم! منت تو را کشیدیم و اینجا آوردیم تا بگردی و آن نادیدنی را برای ما دیدنی کنی! وگرنه اگر قرار بود تو هم آخرش به همان جواب اول ما برسی که دانش آبشناسی تو دیگر به چه دردی میخورد؟»
باقی این قصه را کسی تعریف نکرده و معلوم نشده چه بلایی بر سر مردم آن روستا آمده است. به احتمال زیاد چون اهالی روستا آدمهایی صاف و پاکدل بودهاند، پس بدون تردید آن کودک را بهخاطر بدزبانیاش ادب کردهاند و آن آبشناس کارشناس را با عزت و احترام به شهر بازگرداندند و خودشان چارهای برای آب تلخ و تیره روستایشان اندیشیدند. اما نکته مهم داستان برای ما این است که: «راه حل مشکلات زندگی همیشه کاملا روشن و آشکار نیست که بدون هیچ تلاش و زحمتی، هر وقت دلمان خواست بتوان سراغش رفت و آن را بهکار بست. راهحلها و جوابهای مشکلات در پوششی رمزبندی شده قرار دارند که با هشیاری و تامل و تفکر و دقت و تلاش ما این رمزها باید یکییکی گشوده شوند تا سرانجام پاسخ و جواب نهایی خودش را نشان دهد.»
وقتی مدیر یک شرکت برای حل مشکلات جاری در زمانی مشخص جلسه میگذارد و پیشاپیش در صورتجلسه موضوعات قابل بحث را مشخص میکند، تکتک حاضرین باید قبل از حضور، روی موضوع جلسه فکر کنند و بر حسب تجربه و دانش و منابعی که در اختیار دارند با دست پر در جلسه حاضر شوند و حرفی برای گفتن داشته باشند. اگر غیر از این باشد اوضاع شرکت قبل و بعد از برگزاری جلسه هیچ تفاوتی نخواهد کرد. نباید هم تفاوت کند. اگر چاره مشکلات دیدنی بودند که دیگر نیازی به جمع شدن این همه آدم نبود!؟ خود مدیر شرکت آن راه حلهای آشکار را میدید و بهکار میبست.
عین همین داستان در مورد کسانی که دنبال کار و شغل پردرآمدی میگردند هم صادق است. خیلیها میگویند: «راه مستقیم و سرراست پول زیاد درآوردن را نشانمان دهید تا بدون هیچ زحمت و تلاشی سراغ آن برویم و تا آخر عمر توانگر و ثروتمند باقی بمانیم!» هیچیک از این افراد برای چند دقیقه فکر نمیکنند که اگر راه توانگر شدن اینقدر آشکار و بدیهی و مشخص بود که همه آن را میدیدند و این همه فقیر در جهان وجود نداشت و فقط دو درصد مردم دنیا توانگر نبودند!
خداوند روزی هیچ پرندهای را همیشه در لانه او قرار نمیدهد! بسیاری اوقات لازم است پرنده از آشیانه بیرون بیاید، جستوجویی کند، بالی بزند و پری بریزد تا بتواند شکار و روزی و درواقع سهم غذای روزانه خود از کائنات را بهدست آورد، این در حالی است که پرنده به اندازه ما آدمها از قوه فکر و اندیشه برخوردار نبوده و مثل ما به ابزارهای مدرن اطلاعرسانی مجهز نیست. بدیهی است اوضاع برای ما انسانها متفاوت است و باید هر انسانی به فراخور تواناییها و قابلیتها و از همه مهمتر تجربیاتی که داشته، هنگام برخورد با یک مشکل روی جوانب مختلف آن فکر و تامل کند و راه حلهای منطقی و موثر را برای رسیدن به جواب از منابع اطلاعاتی مختلف نتیجهگیری کند.
معلم و مدرسی که بدون مطالعه اولیه و تحقیق و پژوهش سر کلاس درس میرود، بدیهی است غیر از کلیگویی و قصهگویی در مورد داستانهای زندگی شخصیاش چیزی نمیتواند بگوید. فردی که بدون حضور ذهن و آمادگی قبلی در یک جلسه مشاوره جدی حضور مییابد، مشخص است بهخاطر کمدانشی مجبور است داد و هوار راه بیندازد و موضوعات فرعی و حاشیهای را در جلسه مطرح کند تا کل نشست بینتیجه شود. این افراد تقصیری ندارند. آنها گمان میکنند راه حلها از قبل مشخص و روی میز است و وقتی در عمل میبینند چیزی دیده نمیشود و راه حلی که در جستوجویش هستند بیرون آشیانه استراحت آنها بوده و نیاز به بال و پر ریختن داشته، طبیعی است شروع به هذیانگویی و رفتارهای غیرمتعارف میکنند.
باید پذیرفت راه حلهای مشکلات ما در لفافهای از پیچیدگی، رمزبندی شده است و یافتن این جوابها نیاز به راهاندازی فکر و بهکاراندازی بدن و تلاش و زحمت دارد. تنها در این صورت است که معماهای سخت زندگی آسان شده و سختیها پشتسر گذاشته میشوند. خوب به اطراف خود نگاه کنید. موفقها در زندگی خود این نکته را بهخوبی آموختهاند و بهصورت جدی و حسابشده به سمت آینده گام برمیدارند. آنها استادان غیرقابل انکار رمزگشاییاند. شما هم اگر میخواهید موفق شوید باید چنین باشید.
- ۰ نظر
- ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۲
- ۵۰۷ نمایش