تولید ناب: تحقق سیستم کار کامل
بنام خدا
برای افزایش میزان کار ارزش آفرین، باید حرکت های غیر ارزش آفرین نیروی کار را از بین ببریم و این یعنی حذف کامل اتلاف. برای تحقق این هدف باید به بازتوزیع کار مبادرت ورزیم. اگر در یک تیم کاری کسی را ببینیم که منتظر مانده است و یا حرکت های نالازم انجام می دهد، به سادگی می توانیم این اتلاف را از بین ببریم و بار کاری را دوباره بین افراد توزیع کرده و از نیروی انسانی موجود بکاهیم. در خیلی از خطوط تولید، شما می توانید افرادی را ببینید که کار خود را پیشاپیش انجام می دهند. در چنین حالتی، آنها در واقع به جای انتظار کشیدن، ترجیح می دهند کار بعدی خود را انجام دهند یا به اصطلاح جلو بیاندازند. به همین دلیل اتلاف انتظار نیروی کار از نظر پنهان می ماند. اگر انجام پیشاپیش کارها تکرار شود، در پایان خط یا بین خطوط، انواع موجودی ها روی هم تلنبار می شود. حال اگر ما این فعالیت ها را کار تلقی کنیم، دیگر نخواهیم توانست کار واقعی را از اتلاف بازشناسیم. در سیستم تولید تویوتا به این پدیده، مودای اضافه تولید می گوییم. مهم ترین گام در راستای حذف اتلاف، کاهش نیروی انسانی است که خود با از بین بردن اتلاف اضافه تولید و تدوین معیارهای کنترلی مناسب مقدور خواهد شد. یکی از معیارهای کنترلی مورد زیر است:
فرض کنید در یک فرآیند تولید با یک ماشین خودکار، موجودی استاندارد باید 5 قطعه باشد. در سیستم کار کامل، اگر موجودی واقعی این فرآیند به 3 قطعه کاهش یابد، فرآیند قبلی به طور خودکار، قطعاتی را برای تکمیل موجودی آن تولید می کند و وقتی موجودی به تعداد استاندارد 5 عدد رسید، فرآیند قبلی تولید خود را متوقف می نماید. حال اگر از موجودی استاندارد فرآیند مورد بحث، یک قطعه کم شود، باز فرآیند قبلی تولید خود را شروع کرده و آن یک قطعه را برای فرآیند بعدی، تولید کرده و به آن می رساند. باز هم وقتی که موجودی فرآیند بعدی به تعداد استاندارد 5 عدد رسید، فرآیند قبلی تولید خود را متوقف می کند. به این ترتیب در این سیستم، موجودی های استاندارد معمولا ثابت می مانند و برای جلوگیری از اضافه تولید، ماشین های هر فرآیند هماهنگ با یکدیگر کار می کنند. ما این رویه را سیستم کار کامل می نامیم. برای رسیدن به این سیستم باید قبل از هر چیزی به درک درستی از اتلاف دست یابید.
زمان تکت: افزایش بازدهی و کاهش هزینه ها
فرض کنید در یک خط تولید روزانه 10 کارگر مشغول تولید 100 واحد محصول هستند. با افزایش بازدهی تولید روزانه تا 120 واحد افزایش می یابد. یعنی این خط 20% افزایش بازدهی داشته است. به این بازدهی افزایش ظاهری بازدهی یا افزایش محاسباتی گفته می شود. افزایش واقعی بازدهی اینگونه است که چنانچه میزان تقاضا 100 واحد است، باید با 8 کارگر این میزان را تولید کرد و چنانچه میزان تقاضا از 100 واحد به 90 واحد کاهش یابد، فقط 7 کارگر باید روزانه 90 واحد تولید کند. این امر بازدهی واقعی است و در سیستم تولید ناب بسیار مهم است که دقیقا مطابق با مقدار تقاضا یا تعداد مورد نیاز تولید کنیم.
بنابراین برای افزایش بازدهی دو راه وجود دارد: 1. افزایش حجم تولید یا 2. کاهش تعداد کارگران. در نگاه اول افزایش حجم تولید می تواند به عنوان ملاک افزایش بازدهی تشخیص داده شود. اما به یاد داشته باشید در صورت سقوط تقاضا، عدم کاهش تعداد کارگران، کاری غیر واقع بینانه خواهد بود. باید هدف هر بهبودی، کاهش هزینه باشد. برای حذف اضافه تولید و در نتیجه کاهش هزینه ها، باید حجم تولید، دقیقا برابر با تعداد مورد نیاز باشد. افزایش بازدهی از طریق کاهش نیروی انسانی تنها از طریق حذف اتلاف و با توجه به زمان تکت میسر می شود. به یاد داشته باشید از نیروی کار کاسته شده می توان برای انجام عملیات تولیدی در جای دیگر استفاده کرد. وقتی به اضافه تولید فکر می کنم غالبا به یاد داستان لاک پشت و خرگوش می افتم. کارخانه ای که در آن تولید، واقعا بر اساس تعداد مورد نیاز صورت می گیرد، همچون لاک پشتی است که چون آهسته و پیوسته حرکت می کند، باعث بروز اتلاف کمتری می شود و بر خرگوش سریعی پیشی می گیرد که در مسابقه دو پیشتاز است، چون گاهی مجبور می شود برای چرت زدن و استراحت بایستد و سرانجام عقب می ماند. به یاد داشته باشید که فقط وقتی می توانید سیستم تولید ناب را متحقق کنید که همه در کارخانه همچون لاک پشت عمل کنند: آهسته و پیوسته. در مورد ماشین های سریع که خیلی ها فکر می کنند لزوما بسیار بهره ور هم هستند البته اگر و فقط اگر بتوانیم سرعت تولید را بالا ببریم، بدون آنکه از نرخ عملیات پذیری یا عمر تجهیزات بکاهیم، و نیز اگر سرعت بالاتر منجر به افزایش نیروی انسانی مورد نیاز نشود و یا حجم تولیدی را به ما تحمیل نکند که از میزان فروش بالا می زند، انگاه می توانیم بگوییم سرعت بالا به معنای بهره وری بالا خواهد بود. چگونه می توانیم با کارگران کم تر، تولید بیش تری داشته باشیم؟ اشتباه است که به این پرســش در چارچوب شاخص تعداد روز ـ کارگر پاسخ دهیم. پاسخ این پرسش باید در چارچوب شاخص تعداد کارگران داده شود. به این دلیل که حتی اگر تعداد روز ـ کارگر به اندازه 0.9 کم شود بازهم از تعداد کارگران کاسته نخواهد شد. نخست و پیش از هر چیز باید بهبود عملیات و تجهیزات در کانون توجه قرار گیرد. بهبود عملیات به تنهایی می تواند هزینه نهایی را به اندازه نصف یا یک سوم کاهش دهد. سپس، این خودگردان سازی یا بهبود تجهیزات است که باید مورد توجه قرار گیرد. مبادا مسیر بر عکس طی شود و بهبود تجهیزات قبل از بهبود عملیات صورت گیرد، زیرا در این صورت نه تنها هزینه ها کاهش نمی یابند به احتمال قوی افزایش نیز خواهد یافت. اما پس از صرفه جویی در کارگر ما به مفهوم کاهش تعداد کارگران رسیدیم. استفاده از کارگران کم تر، علاوه بر اینکه به موضوع ضرورت کاهش تعداد کارگران اشاره دارد، نشان می دهد که بسیار بهتر است ما از همان آغاز، عملیات را با تعداد کارگران کم تری شروع کنیم تا اینکه بعدا مجبور نشویم از تعداد کارگران کم کنیم.
- ۰ نظر
- ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۰
- ۲۶۲ نمایش