بنام خدا
صرفه جویی واقعی چیست؟
در هر کسب و کاری، بقاء یک شرکت مستقیما منوط است به اینکه بتواند واقعا صرفه جویی کند. در سیستم تولید، صرفه جویی به معنای کاهش هزینه و کاهش نیروی انسانی است. رابطه بین این دو مولفه وقتی روشن می شود که ما به سیاست کاهش نیروی انسانی به عنوان ابزاری برای تحقق کاهش هزینه ها بنگریم، که خود مهم ترین شرط بقاء و رشد یک کسب و کار است. در سیستم تولید باید نتیجه همه ملاحظات و ایده های بهبود، کاهش هزینه باشد. به تعبیر دیگر ملاک ما برای اتخاذ هر تصمیمی آن است که آیا در اثر آن هزینه ای کاهش خواهد یافت یا نه؟ به طور معمول، وقتی به داوری درباره بهتر بودن یکی از دو گزینه ممکن می پردازیم با دشواری های چندی مواجه می شویم. اما یک شرکت مجبور است دائما در خصوص گزینه های پیشآروی خود به داوری بپردازد. اولا نباید در چنین داوری های دچار پیش داوری شوید. همچنین به هنگام داوری باید وضعیت را با خونسردی کامل بررسی کنید. و به ویژه مبادا بر اساس یک تجزیه و تحلیل تک هزینه ای به داوری بنشینید و نتیجه گیری نماید. برای مثال فـــرض کنید برای کاهش نیروی انسانی، به شما پیشنهاد شده است به جای استفاده از یک کارگر، یک ابزار کنترل 500 دلاری را در خط نصب کنید. اما اگر بررسی های عمیق تر نشان دهد که می توان یک کارگر را با تغییر توالی کاری و بدون صرف هزینه ای حذف کرد، آیا صرف 500 دلار برای چنین بهبودی، اتلاف نخواهد بود؟
صرفه جویی واقعی: حذف اتلاف
وجود کارگران، تجهیزات و تولید اضافی نه تنها هزینه ها را افزایش می دهد، بلکه منجر به بروز اتلاف های مرتبه دوم نیز می شود. برای نمونه وجود کارگران مازاد به عنوان اتلاف مرتبه اول منجر به انجام کارهای غیر ضروری می شود که به نوبه خود بر میزان مصرف انرژی و مواد خام می افزایند. اتلاف ناشی از مصرف انرژی و مواد خام اضافی، یک اتلاف مرتبه دوم محسوب می شود. از میان تمام اتلاف ها، بزرگترین اتلاف همانا موجودی اضافی است. وقتی موجودی اضافی داریم باید آنها را در کارخانه انبار کنیم و برای نگهداری آنها مجبوریم در کارخانه انبار بسازیم و کارگرانی را برای حمل کالاها به این انبار استخدام کنیم و چه بسا مجبور شویم برای هر کارگر، یک گاری حمل نیز باید تهیه شود. همچنین در چنین انباری، به افرادی برای مدیریت موجودی و جلوگیری از زنگ زدگی قطعات نیاز خواهیم داشت. بدلیل خراب شدن قطعات در انبار افراد دیگری لازم خواهند بود تا پبش از خارج کردن کالاها از انبار آنها را تعمیر کنند. همچنین کالاهای موجود در انبار باید به صورت ادواری انبارگردانی شوند. و این خود نیازمند کارکنانی دیگر است. برای جلوگیری از بروز چنین اتلاف هایی، فقط و فقط یک راه حل وجود دارد: مدیران و سرپرستان باید عمیقا درک کنند که اتلاف چیست و چرا به وجود می آید. انجام هر خطا و اشتباه، باعث بروز اتلاف می شود. هر اتلاف سودی را می بلعد که به طور معمول درصدی از درآمد حاصل از فروش است. و وقتی سود کاهش می یابد لاجرم کسب و کار ما به خطر می افتد. حذف اتلاف با هدف کاهش هزینه ها از طریق کاهش نیروی انسانی و میزان موجودی حاصل می شود. کاهش نیروی انسانی و میزان موجودی به نوبه خود امکان بهره برداری بیشتر از تاسیسات و تجهیزات تولیدی را فراهم می آورد و به تدریج اتلاف های مرتبه دوم را از بین می برد.
طبقه بندی عملیات: اتلاف و کار
در این قسمت می خواهیم بر اهمیت درک کردن یا به تعبیر دیگر داشتن درکی درست از مفاهیم تولید و کاهش نیروی انسانی تاکید کنم. درک کردن کلمه محبوب من است. به باور من این کلمه یک معنی خاص دارد: داشتن رهیافت مثبت به یک موضوع و فهم ماهیت آن. جمله زیر نشان دهنده نوعی درک از مفهوم تولید است:
در حال حاضر نرخ عملیاتی خط تولید بالا و نرخ عیوب نسبتا پایین است. به همبن دلیل در کل به نظر می رسد همه کارها به طور معقول در حال پیش رفتن است. به اعتقاد من با چنین درکی از مفهوم تولید، دیگر نباید هیچ امیدی به پیشرفت یا بهبود داشته باشیم. چنین جمله ای متعلق به کسی است که درکی از اتلاف ندارد. هیچ کس نمی تواند صرفا با پرسه زدن در محوطه تولید و نظارت بر کار کارگران، فرآیند ساخت را به طور کامل درک کند. اگر با دقت حرکات کارگران را تحت مشاهده قرار دهیم، آنگاه می توانیم این حرکات را به دو مقوله اتلاف و کار تقسیم نماییم.
اتلاف ـ اتلاف، حرکت ها و جابجایی های غیر لازم و تکراری
کار ـ کار را می توان به دو نوع غیر ارزش آفرین و ارزش آفرین تقسیم کرد.
با تعریفی که از اتلاف داریم می توانیم کار غیر ارزش آفرین را همان اتلاف تلقی کنیم. برای نمونه راه رفتن برای برداشتن قطعات، باز کردن بسته کالاهایی که طبق سفارش از بیرون رسیده اند، زدن دکمه ها برای روشن کردن ماشین آلات و ... نمونه هایی از کار غیر ارزش آفرین هستند. تنها مواردی هستند که تحت شرایط کاری فعلی باید انجام شوند و برای حذف آنها راهی وجود ندارد جز اینکه شرایط موجود تغییر یابند. اما کار ارزش آفرین همان عملیاتی است که مستقیما برای پردازش محصول صورت می گیرد، مانند تغییر شکل قطعه و در نهایت اینکه تنها پردازش است که واقعا ارزشی به محصول اضافه می کند. هر چه میزان کار ارزش آفرین بیشتر باشد، بازدهی عملیات نیز بیشتر خواهد شد. البته فعالیت های تولیدی ای هم وجود دارند که خارج از رویه های کار استاندارد محسوب می شوند، مانند تعمیرات جزئی تجهیزات و ابزارها و یا دوباره کاری روی محصولات معیوب که همگی باید جزء کارهای غیر ارزش آفرین محسوب شوند. هر حرکتی که نیروی کار انجام می دهد، الزاما کار محسوب نمی شود. کار فقط شامل آن عملیاتی است که فرآیندها در جهت انجام وظیفه اصلی خود، یعنی پردازش محصول، به پیش رود. این موضوعی است که باید کارگران عمیقا آن را درک کنند.
- ۰ نظر
- ۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۶:۱۵
- ۲۶۹ نمایش