درس چهارم کامیابی و شکوفایی: ایمانی قوی در دل ایجاد کرده و به مدد آن فورا دست به کار شوید
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ
بنام خدا
ایده ها و دیدگاه های ما در شکل گیری جملات عقیدتی چه نقشی ایفا می کنند؟ چنان
چه شما، ایده ها و دیدگاه ها را مانند میزی بدانید که یک یا دو پایه دارد، در این
صورت، تصویری بسیار زیبا از این ایده دارید و همین یک یا دو پایه را برای مستحکم
ساختن یک ایده کافی می دانید. اما جملات ایمانی را مانند میزی می دانید که به
تعداد کافی پایه های مستحکم داردو اما به چه دلیل استحکام یک ایده را کم تر از
استحکام یک جمله عقیدتی می دانید؟ چنان چه به راستی عقیده دارید انسان دوست داشتنی
هستید، چه عاملی موجب شده تا چنین اعتقادی داشته باشید؟ آیا نه این است که ایده
اولیه شما از سوی حقایق و واقعیت های که در این مورد با آن روبرو بوده اید،
پشتیبانی می شود؟ این تجارب و واقعیت ها همان پایه های هستند که به میز شما (جمله
عقیدتی شما) استواری و استحکام می بخشند. همین باور به شما یقین می بخشد. این
احساس اطمینان از این که شما فردی دوست داشتنی هستید بر مبنای چه تجاربی به دست آمده؟
احتمالا کسی به شما گفته که شما انسانی دوست داشتنی هستید. یا اینکه هر روز کاری
می کنید که موجب شادی دیگر انسان ها می شوید، آنان را برای رسیدن به خوشبختی یاری
می دهید و به آنان امید می بخشید. شاید در برابر دیگران، احساسی خوب و سرشار از
عشق و محبت دارید و همین احساس درونی، شما را به انسانی دوست داشتنی مبدل کرده
است. اما نکته این جاست که تا زمانی که از چنین تجاربی به عنوان تاییدی بر این
دیدگاه که انسانی دوست داشتنی هستید، استفاده نکنید، این تجارب به خودی خود هیچ
ارزشی نخواهند داشت. وقتی از این تجارب به عنوان تاییدی بر درستی ایده و نظر خود استفاده می کنید، این احساس را در خود به وجود می آورید که ایده شما، بر پایه هایی
استوار و محکم قرار گرفته است. یعنی شما امور یقینی را احساس می کنید و این گونه
به آن ایمان می آورید. بدین ترتیب ایده و نظر شما پایه های مستحکم خود را به دست
می آورد و مبدل به یک جمله عقیدتی می شود. وقتی یک بار به این شناخت برسید که
جملات ایمانی به سان میزهایی هستند که استوار و مستحکم ایستاده اند، می توانید به
این شناخت نیز برسید که این جملات عقیدتی چه گونه به وجود می آیند و چه گونه می
توان آن ها را تغییر داد. در ابتدا، دانستن این نکته که می توانید از هر چیزی به
عنوان یک جمله ایمانی استفاده کنید، اهمیت دارد. تنها شرط آن این است که پایه های
کافی برای نگه داشتن این ایمان را بیابید یا ایجاد کنید. مهم ترین پرسشی که در این جا پیش می آید این است که پس کدام یک
از جملات عقیدتی درست هستند؟ جمله یی که شما برای انتخاب آن، تصمیم می گیرد. شما
خود می توانید انتخاب کنید. بنابراین انتخاب، کلید حل معماست. این شما هستید که
باید انتخاب کنید، کدام یک از جملات ایمانی به شما نیرو می دهد و کدام یک شما را
تضعیف می کند.
جملات عقیدتی می توانند سرچشمه پرفیضان نیرو باشند. شما خود می توانید انتخاب
کنید چه اعتقادی درباره خودتان داشته باشید و همین اعتقاد است که، نحوه رفتار و
عملکرد شما را در آینده تعیین خواهد کرد. بنابراین مهم آن است که شما جملاتی را به
عنوان جملات ایمانی انتخاب کنید که امیدبخش و انرژی زا بوده و به گونه یی مثبت بر
شما تاثیر گذار باشند. به این موضوع بیندیشید که هم اکنون نیاز دارید کدام یک از
سه جمله زیر را به عنوان جمله ایمانی خود انتخاب کنید؟
این که شما از اعتماد به نفس کافی برای شرکت در یک جلسه
کاری برخوردار هستید
این که شما از قدرت کافی برای خاتمه دادن به یک رابطه آسیب
رساننده برخوردار هستید
این که شما برای شروع یک رابطه زیبا و توام با سعادت، از
عشق و سرمایه کافی بهره مندید
من باید ایمان داشته باشم که ...
گاهی مردم می گویند روزگاری به چیزی ایمان
داشته اند که این نیروی ایمان، هرگز نتوانسته برای آنان سودی در پی داشته باشد.
آنان به واقع از کجا تا این اندازه مطمئن هستند که این نیروی ایمان برای آنان
سودمند نبوده است؟ شاید لازم بود تنها، کمی بیش تر صبر می کردند. این داستان حکایت
مرد کشاورز هندی است که تنها یک اسب برای شخم زدن زمینش داشت. وقتی تنها اسب
کشاورز، جان سپرد، همسایه ها همگی به حال او تاسف خوردند. به عقیده آن ها این
حادثه یی وحشتناک بود، اما کشاورز عقیده داشت شاید در پس ای حادثه، حکمتی وجود
داشته است. روز بعد، دهقان با دو اسب به خانه بازگشت. همسایگانش گفتند: چه عالی شد
که او اکنون دو اسب دارد. اما کشاورز عقیده داشت، شاید در پس این کار حکمتی وجود
داشته باشد. هنگامی که پسر مرد دهقان تلاش کرد تا اسب ها را برای سوارکار تعلیم
دهد، در حین آموزش اسبان، یک پایش شکست. همسایه ها همه گفتند: چه حادثه وحشتناکی.
اما مرد دهقان هم چنان عقیده داشت شاید در پس این حادثه، حکمتی وجود داشته است.
چند روز بعد تمامی مردان جوان آبادی به خدمت سربازی فراخوانده شدند و از آن جا که
پسر کشاورز به جهت شکستگی پا و زخمی بودن، قادر به حمل سلاح نبود، به او اجازه
داده شد در روستا بماند و از انجام خدمت سربازی معاف شد. حالا دیگر تمامی همسایه
ها، از شانسی که پسر جوان آورده بود، سخن می گفتند. و کشاورز در جواب آنها گفت:
شاید در پس این حادثه، حکمتی نهفته باشد. هنگامی که شما به چیزی اعتقاد دارید و
این اعتقاد شما تا کنون موثر واقع نشده، به احتمال زیاد درباره آن، قضاوتی نسنجیده
و عجولانه داشته اید. شاید چیزهایی که به نظر ما، به ظاهر دشوار و سخت می آیند،
اصلا دشوار و سخت نباشند. شاید هم این دشواری ها، موقتی و گذرا باشند. توانایی شما برای قضاوت شایستگی موقعیت ها و
شرایط، بستگی بسیار زیادی به تجسم شما از آینده و تصویری دارد که از آن پیش روی
خود قرار می دهید.