قاعده اول از موفقیت در زندگی: بهای هدف
بنام خدا
از بلندای برج دیده بانی و مراقبت به قضایا بنگریم،
همواره باید اعتقاد داشت که سعی مان بر این باشد که همه چیز را از بالا به پایین نگاه کنیم و نه از پایین به بالا، چراکه هر قدر وارد جزئیات شویم همواره معلق و آویزان می مانیم. بنابراین باید بنیان کلی را مورد بررسی قرار دهیم. با این وسیله می توانیم همواره راه حل مناسب و راضی کننده خود را پیدا کنیم. قواعد بازی زندگی نیز از همین دیدگاه به تمامی موضوعات می نگرد. با بکارگیری این اصل، شما در مسیری قرار می گیرید که نه فقط به حوزه های شخصی خود اشراف پیدا می کنید بلکه روی هم رفته تمامی گستره های زندگی افراد را هم مورد توجه قرار خواهید داد. از این دیدگاه شما می توانید به راحتی و بدون هیچ دغدغه فکری، فقط با تکیه به آن زندگی کنید.
هر قدر زودتر دست به کار شوی، به همان نسبت جلوتری،
این جمله کمک می کند که انجام کارهای نامطلوب را سریع پایان دهیم تا خیالمان آسوده شود. اصول زندگی شما دربر گیرنده فلسفه زندگی تان است. اغلب شما از تجربیات خود بیشتر استفاده می کنید تا از تکنیک های رفتاری تان، فرض را بر این می گذاریم که شما مایلید به فرزند خود که خیلی هم دوستش دارید، راهنمایی اش کنید. چگونه به او اطلاع رسانی می کنید و در جریان امور قرار می دهید؟ اساسا، قواعد زندگی گاهی بسیار سخت و خشن است. همانند اصول و قواعد گروه مافیا که رییس آن بدون هیچ گونه ملاحضه و رعایت حقوق دیگران بیرحمانه مقاصد خود را پیش می برد و عملی می سازد و اجرای این اصول را بدون چون و چرا به گروه خود توصیه می کند و حتی به این قوانین بها و ارزش می بخشد، هر چند که مطمئنا این ارزش یک ارزش واقعی نیست. روی هم رفته قواعد و روش زندگی تاکید بر این مطلب دارد تا فرد با بکارگیری آن، دیدگاه وسیع تری باید تا جایی که از درون بتواند خط مشی مناسسب خود را در نظر گرفته و آن را حفظ کند. در مطالب ارائه شده تئوری نامشخص ماوراء طبیعه پیشنهاد نمی شود. چون هر چند ممکن است خیلی مهیج و محرک باشد. اما این تهیج به همان سرعت که بالا می رود ناگهان هم فروکش خواهد کرد. نظر بر فعالیت های قابل اجرا و مثبت در زندگی است که ابزار موثر خودش را هم دارد و قابل استفاده نیز هست. وقتی بر اثر ارزش و اعتبارات از پیش تعیین شده، در مسیر صحیح قدم برداریم، و از تکنیک های رفتاری خود که بر اساس تجربیات استوار شده اند، بهره جویم، از آن جایی که این تجربیات قبلا امتحان شده اند، پس قابل استفاده و درست هستند.
همواره به این مطلب توجه داشته باشید که منحصرا خود شما تصمیم گیرنده نهایی هستید.
آیا شما تا کنون این کار را کرده اید؟
یعنی اهداف، آرزوها و خواسته های تان را دقیقا مشخص کرده اید؟ و می دانید که واقعا چه می خواهید؟ پس لطفا دسته چک خود را بیرون بکشید و برای این هدیه کوچک (( رسیدن به مهمترین هدف )) چکی بکشید، چشم های خود را ببندید و پس از پرداختن بها، تصور کنید که به هدف رسیده اید.
1. حالا هدف چیست؟ آیا شما نیز هدف خود را واضح و آشکار مدنظر دارید؟
بسیار خوب، زیرا در این قاعده بازی شرط بر این است که دقیق کشف شود، چه چیزی را باید به مرحله ظهور رساند و جامعه عمل پوشانید و از طریق چه فعل و انفعالاتی و با استفاده از چه ابزار خاصی می توان به هدف رسید. حال کمی هم در مورد مخارج صحبت کنیم. رسیدن به هدف، مسلما هزینه هایی در بردارد و شما بایستی هزینه آنرا بپردازید و هر کسی نیز بسیار راحت پی می برد که آن قیمت قطعی نام دارد. به عنوان مثال وقتی شما تمایل به دریافت گواهی نامه دارید، باید دوره تمرینی آن را طی کنید. ساعت های مدید وقت می گذارید، پشت رل می نشینید، تمرین می کنید، امتحان می دهید و قبول می شوید، سپس می توانید گواهی نامه رانندگی را دریافت کنید. تمامی این بایدها در واقع همان بها و تاوانی است که شما بر حسب موقعیت جدید پرداخت می کنید. اما این بها برای هرکس متغیر است و وابستگی نسبی به خود او دارد و شرایطی که او به آن وابسته است. در بیشتر موارد نیز فرد باید پیشاپیش، ابتدا خود را مورد ارزشیابی قرار دهد و بعد شرایط موجود را دریابد و در نهایت به هدف خود بیندیشید. اغلب قیمت قطعی و یا رسیدن به هدف با قیمت فردی یا شرایط شخصی و محیط فردی در هم ادغام می شوند. به عنوان مثال وقتی شما می خواهید دیپلم بگیرید، درست به مانند تمامی هم شاگردی های دیگر از خواب، خوراک و از اوقات فراغت خود تا حدی می کاهید، زحمات زیادی را متقبل می شوید، مغز خود را انباشته از محفوظات تئوریکی می کنید، هر روز مقداری از پول خود را صرف ایاب و ذهاب می کنید و ... این ها تماما قیمت های قطعی برای اخذ دیپلم به شمار می روند. اما در این میان بستگی به شما دارد که تا چه مقدار از استعدادها و توان مندی های خود استفاده کنید، چه مقدار وقت بگذارید، شرایط را چگونه بهتر کنید و... که این ها تماما به قیمت شخصی فرد باز می گردد. پاداش در اینجا دیپلمی است که دریافت می کنید. در این جا لازم به تذکر است که فرد بایستی حد و مرزهای طبیعی خود را حفظ کند، جانب احتیاط را از هر نظر رعایت کند و صرفا برای رسیدن به هدف خود، شرایط و دیگران را نابود نکند. در واقع رسیدن به هدف به قیمت قطعی خودش، نه به هر قیمتی باشد!
2. لیستی از تمامی این مخارج تهیه کنید
چنانچه قیمت های فردی و قیمت های مقطعی برای مان مسلم شود، یکی از امتیازاتش آن است که ما می توانیم آشکارا و بدون هیچ دغدغه تصمیم بگیریم: آیا پرداختن این همه تاوان، برای رسیدن به هدف، مقرون به صرفه است یا نه؟ چنانچه شما هم بخواهید برآورد کنید؛ آیا پرداختن این قیمت برای رسیدن به هدف برای تان ارزش دارد یا نه؟ بهترین راه این است که به صورت مکتوب یادداشت روزانه بردارید. ابتدا یک ورق آماده کنید، آن را به سه قسمت عمودی تقسیم کنید، در قسمت اول عمودی خواسته، آرزو و یا هدف در قسمت دوم عمودی قیمت قطعی و بها و تاوان پرداختی و در قسمت عمودی بهای فردی یا همان شرایط خود و محیط را یادداشت کنید! مثالی می آورم فرض بر این می گیریم که شما تمایل دارید که شلوار دلخواه خود را بپوشید ولی این شلوار برای تان تنگ است، تصور می کنید که چگونه اندازه شما می شود؟ در قسمت اول عمودی، هدف واقعی، یعنی پوشیدن شلوار دلخواه در قسمت دوم می نویسید: قیمت قطعی: پنج کیلو اضافه وزن خود را باید کم کنم، یعنی بهایی باید بپردازم، این بها همان کم کردن وزن است، پس باید چربی زیادی مصرف نکنم، از خودرن شکلات و انواع نوشابه ها خودداری کنم و ... در ستون سوم عمودی یعنی قیمت فردی می نویسم: آیا با در نظر گرفتن شرایط جسمانی ام اجازه دارم، سریع وزن کم کنم؟ آیا به سلامتی من ضربه نمی زند، آیا از لحاظ روحی ضعیف نمی شوم؟ آیا این رژیم غذایی مانع فعالیت فکری و علمی من نمی شود؟ پس به خوبی باید به پیامد آن توجه کنم و در نهایت تصمیم بگیرم و درست ارزشیابی کنم که پوشیدن این شلوار دلخواه به چه قیمتی برایم تمام می شود؟ به محض این که چنین لیستی تهیه کنید متوجه خواهید شد چه مواردی از قلم افتاده است؟ طبیعی است که باید به خود یادآوری کنید، چنان چه لیست شما از هر جهت کامل شود، به این وسیله، یک مبنا و اصول خوبی برای تصمیم گیری دارید.
این مطلب ادامه دارد ...